عنوان : تحقيق در مورد رسانه ها ؛سياست و ارتباط بين فرهنگي
قیمت : 69,700 تومان
توضیحات در پایین همین صفحه

درگاه 1

توجه : دریافت شماره تلفن همراه و آدرس ایمیل صرفا جهت پشتیبانی می باشد و برای تبلیغات استفاده نمی شود

هدف ما در این سایت کمک به دانشجویان و دانش پژوهان برای بالا بردن بار علمی آنها می باشد پس لطفا نگران نباشید و با اطمینان خاطر خرید کنید

توضیحات پروژه

توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد

 تحقيق در مورد رسانه ها ؛سياست و ارتباط بين فرهنگي دارای 37 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد تحقيق در مورد رسانه ها ؛سياست و ارتباط بين فرهنگي  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه و مقالات آماده و تنظیم شده است

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ريختگي احتمالي در متون زير ،دليل ان کپي کردن اين مطالب از داخل فایل ورد مي باشد و در فايل اصلي تحقيق در مورد رسانه ها ؛سياست و ارتباط بين فرهنگي،به هيچ وجه بهم ريختگي وجود ندارد


بخشی از متن تحقيق در مورد رسانه ها ؛سياست و ارتباط بين فرهنگي :

رسانه ها ؛سیاست و ارتباط بین فرهنگی

دربررسی وسایل ارتباط جمعی معاصرچون مطبوعات وخبرگزاری ها، می توان آنها را به عنوان مهمترین وسیله ارتباط سیاسی ازقرن 19 تا اواسط قرن 20 به شمار آورد. دراین دوران، رسانه ها به ویژه مطبوعات، گزارشگر وقایع سیاسی ومنعكس كننده مذاكرات مجامع سیاسی ونهادهای قانون گذار محسوب می شوند.

دربررسی وسایل ارتباط جمعی معاصرچون مطبوعات وخبرگزاری ها، می توان آنها را به عنوان مهمترین وسیله ارتباط سیاسی ازقرن 19 تا اواسط قرن 20 به شمار آورد. دراین دوران، رسانه ها به ویژه مطبوعات، گزارشگر وقایع سیاسی ومنعكس كننده مذاكرات مجامع سیاسی ونهادهای قانون گذار محسوب می شوند. مطبوعات همچنین به عنوان سكو یا تریبون برای بیان عقاید سیاسی و وسیله ای دردست احزاب وسازمانهای سیاسی برای بسیج افكارعمومی یا شكل دادن به مرام ومسلك به كار می روند. آنها ابزاری برای “پروپاگاندا “

دركشمكش بین دولتها، و ناظر برعملكرد حكومتها و از همه مهمتر وسیله ای برای آگاه كردن مردم ازمسائل مملكتی واعمال قدرت درجوامع هستند. رابطه ی نزدیك بین سیاست ورسانه ها را می توان ازامتیازاتی شمرد؛ كه درجوامع مختلف ازسوی حكومتها برای آنها منظور شده است. البته این امتیازها درمواردی تبدیل به محدودیت هایی نیز می شود؛ و بسته به نوع نظام حاكم برجوامع متفاوت است.

دربررسی وسایل ارتباط جمعی معاصرچون مطبوعات وخبرگزاری ها، می توان آنها را به عنوان مهمترین وسیله ارتباط سیاسی از قرن 19 تا اواسط قرن 20 به شمار آورد.
در این دوران، رسانه‌ها به ویژه مطبوعات، گزارشگر وقایع سیاسی و منعكس كننده مذاكرات مجامع سیاسی و نهادهای قانون گذار محسوب می شوند. مطبوعات همچنین به عنوان سكو یا تریبون برای بیان عقاید سیاسی و وسیله‌ای در دست احزاب و سازمانهای سیاسی برای بسیج افكارعمومی یا شكل دادن به مرام ومسلك به كار می‌روند. آنها ابزاری برای

“پروپاگاندا ” propaganda در كشمكش بین دولتها و ناظر برعملكرد حكومتها و از همه مهمتر وسیله‌ای برای آگاه كردن مردم ازمسائل مملكتی و اعمال قدرت درجوامع هستند. رابطه‌ی نزدیك بین سیاست و رسانه‌ها را می‌توان از امتیازاتی شمرد، كه در جوامع مختلف ازسوی حكومتها برای آنها منظور شده است. البته این امتیازها درمواردی تبدیل به محدودیت‌هایی نیز می‌شود و بسته به نوع نظام حاكم بر جوامع متفاوت است. نقش انتقادی و بسیج‌گر رسانه‌ها به‌ویژه مطبوعات درانقلابهای آمریكا، فرانسه، اروپای مركزی و روسیه برای هیچكس

پوشیده نیست. بنابراین رسانه‌ها همواره بخش جدایی ناپذیر درامر نشر اندیشه‌ها و رابطی درمناقشات بین طرفین دعوا برسرقدرت سیاسی، ایدئولوژی های سیاسی، دولت و اپوزیسیون و مردم بوده اند. به عبارتی نهادهای سیاسی درابتدایی ترین جوامع تا پیچیده ترین آنها، برای اعمال قدرت بدون به كارگیری عامل ارتباطی نمی‌تواند موجودیت داشته باشد.
همچنین ارتباطاتی كه بین رسانه‌ها و نهادهای سیاسی انجام می‌گیرد، ارتباطات سیاسی نامیده می شود. ارتباطی كه درآن رسانه‌ها، نقش مؤثری درقدرت نظامهای سیاسی دارند. رسانه ها موجب ارتباط نهادهای سیاسی مختلف می شوند. ارتباطات سیاسی و نظامهای حاكم براین رسانه ها سعی در استفاده ابزاری ازرسانه ها برای رسیدن به اهداف خود دارند. این نظام ها، بدنبال كنترل رسانه ها هستند.

ارتباطات سیاسی
ارتباطات سیاسی، انتقال اطلاعات مناسب ازنظر سیاسی از یك بخش نظام سیاسی، به بخش دیگر و میان نظام های اجتماعی و سیاسی است. اطلاعات مناسب نه تنها به مسائل واقعی، مثلا ً آنچه اتفاق افتاده است، بلكه به انتقال اندیشه، فرهنگ ها و نگرش ها نیز مربوط می شود. بنا به تعریف، ارتباطات برای همه رفتارهای سیاسی و اجتماعی مهم است. بدون ارتباطات، سیاست و جامعه نمی تواند وجود داشته باشد. ارتباطات سیاسی، عنصر پویای نظام سیاسی است. “كارل دویچ ” Duich درمطالعه‌ی كلا سیك خود، حكومت و ارتباطات را دركانون درك سیاسی قرارمی‌دهد.

از نظر تحلیلی، كاملا ً پذیرفتنی است، كه به جای بحث درباره ارتباطات بطوركلی، ازارتباطات سیاسی سخن گفته شود. روشن است پیام‌هایی به‌ویژه سیاسی وجود دارند، كه می‌توان آنها را تشخیص داد. مانند سخنان سیاستمداران، بیانیه‌های انتخاباتی،تصمیمات حكومتی و بحث های منوط به سیاست‌ها و برنامه‌ها. همین گونه نیز كانالهای ارتباطی‌ای وجود دارند، كه عمدتا ً یا منحصرا ً سیاسی هستند. مانند مذاكرات مجالس قانونگذاری، جلسات بحث و گفتگو یا گردهمایی های حزبی، جلسات سیاست گذاری و برنامه‌های بحث و گفتگو، درباره مسائل روز در رادیو و تلویزیون. با وجود این از نظر ساختاری، ارتباطات سیاسی بخشی از نظام سیاسی نیست. بلكه جزئی جدایی ناپذیر از نظام ارتباطات جامعه است. الگوهای

ارتباطی معین ممكن است به میزانی كمتر یا بیشتر سیاسی تشخیص داده شوند. ازاین جهت كه سیاست مسأله اصلی مورد توجه آنها است. به عبارتی جلسات كابینه در بریتانیا یا جلسات بحث و گفتگو میان رئیس جمهور آمریكا و مشاورانش مثالهای آشكاری از ارتباطات سیاسی هستند. اما فرایندهای ارتباطی مورد استفاده آنها، مشخصاً سیاسی نیستند. توزیع اسناد قبل ازتشكیل جلسه و بحث میان افراد، دریك جلسه، پدیده های معمول بیرون از حوزه سیاسی هستند. رسانه های همگانی ممكن است در بعضی از جوامع، شدیداً تحت كنترل سیاسی باشند. اما آنها منحصراً سیاسی نیستند.

در حوزه گسترده این ارتباطات، ارتباط رهبران جامعه با مردم، ارتباطات بین گروه های سیاسی، ارتباط بین خواسته های مردم و اهداف سیاستمداران و ارتباط بین احزاب و مردم جای می گیرند.
ویژگی های ارتباطات سیاسی بین فرهنگی
همانطوركه گفته شد، ارتباطات سیاسی ازطریق رسانه های موجود درجامعه دنبال می شود. اگرچه پیام‌های ویژه سیاسی و كانال های ویژه سیاسی ارتباطات، آشكارتر از همه در درون خود نظام سیاسی وجود دارند. بیشترارتباطات سیاسی ازطریق كانالهای ارتباطی جامعه برقرار می‌گردند و پیام های سیاسی، به‌ویژه پیام‌های موجود در ذهن دریافت كنندگان، همیشه از پیام های دیگر تفكیك نمی شوند. برای مثال تنها مقدار محدودی از بازده رسانه‌های همگانی مخصوصاً در مورد رادیو و تلویزیون سیاسی است. اگرچه بدیهی است كه نظریه

پردازان “سركردگی ” مانند “گرامشی ” و ساختارگرایانی مانند “آلتوسر ” Altoser تعریف بسیار وسیع تری در مورد اینكه چه چیزی سیاسی است، به كار می‌برند. علاوه بر آن بسیاری از آنچه سیاسی است یا اهمیت سیاسی دارد، توسط بسیاری از اعضای جامعه لزوماً ای‌نگونه شناخته نمی‌شود. برای مثال اهمیت زیاد مسائل محیطی، اهمیت سیاسی برخی از آنها

را افزایش داده است و باعث گردیده ،كه بعضی دیگر كه قبلاً تصورنمی شد، اهمیت سیاسی داشته باشند، سیاسی درنظر گرفته شوند. مثلاً جرم وجنایت لزوما ً سیاسی تلقی نمی گردند، تا زمانی‌كه شكلی به خود بگیرند، یا به ابعادی برسند كه سبب شود، اعضای جامعه احساس كنند كه دولت باید برای برخورد با آن، دست به اقدام بزند.

ارتباطات سیاسی،مانند ارتباطات در زمینه‌های دیگر، هم به صورت عمودی و هم به شكل افقی عمل می كند. یعنی همیشه به صورت یك جریان دوطرفه و بطور جانبی میان افراد وگروه ها صورت می گیرد. بدین‌سان افراد و گروههای مختلف، شبكه های ارتباطات و الگوهای مشخص و متفاوتی خواهند داشت. برای مثال مقامات سیاسی، همتایان خود، اعضای بوروكراسی، طرفداران ومخالفان سیاسی خود، رهبران گروه های سیاسی، رسانه‌های همگانی و عامه مردم را هم جزء منابع و هم درزمره مخاطبان به شمارمی آورند. كانال‌هایی كه

آنها مورد استفاده قرارمی دهند، ممكن است شامل روابط رو در روی رسمی و غیررسمی درسطح میان فردی، روابط مستقیم وغیر مستقیم با رسانه های همگانی، گروههای فشار وعامه مردم باشد. به طورخلاصه مقامات سیاسی ممكن است، شبكه های ارتباطی گسترده ای داشته باشند، كه نسبت به پدیده های سیاسی بسیار حساسند. برعكس، عامه مردم تا آنجا كه به ارتباطات سیاسی مربوط می شود، اكثرا ً شبكه های بسیار محدودتری خواهند داشت، كه بسیار بیشتر به رسانه های همگانی وابسته اند و به شیوه ای متناوب و چند باره عمل می كنند. ارتباطات سیاسی ازسه كانال اصلی استفاده می كند. رسانه‌های همگانی، گروه‌های فشار و احزاب سیاسی و روابط غیررسمی بین افراد وگروه ها.

رسانه های همگانی برای پخش گسترده اطلاعات سیاسی مهم هستند.و دربیشتر جوامع مهمترین منبع اینگونه اطلاعات راتشكیل می دهند و تلویزیون دراین بین مهمترین آنهاست. رسانه ها همچنین با تبلیغ عقاید افراد و گروه‌ها، در شكل‌گیری افكارعمومی ایفای نقش می كنند. این امر می‌تواند رسانه‌ها را به ایفای نقش های مهم، در فرایند دستور كار و تصمیم‌گیری رهنمون كند. یعنی به اینكه چه مسائلی مهم در نظر گرفته شوند و كدام مسائل مهمتر ازبقیه هستند، كمك كند. گروه‌های فشار و احزاب سیاسی به‌ویژه در روابط دوسویه میان سیاستمداران و بوروكراتها و انواع مختلف فعالان سیاسی و بخش های خاص یا معین افكار عمومی در جامعه، اهمیت دارند.

روابط غیر رسمی میان افراد و گروه ها نیز مهم هستند. به ویژه ازطریق نظریه ” جریان دو مرحله ای ” كه درآن رهبران عقاید به عنوان كانالهای اطلاعات، به عنوان منابع فشار اجتماعی برای پیروی كردن از هنجارهای گوناگون و به عنوان منابع حمایت از به هم پیوستگی گروهی در رفتار اجتماعی و سیاسی عمل می‌كنند. اما همانند مشاركت سیاسی، ارتباطات سیاسی را نباید به طور مجزا در نظر گرفت. هر چند كه این امر، از نظر تحلیلی امكان پذیرباشد. بلكه باید جزئی از الگوهای ارتباطی گسترده‌تر درجامعه به‌طور كلی در نظر گرفته شود.
ارتباطات سیاسی بین فرهنگی رسانه ای وافكارعمومی

رسانه‌های همگانی بدون تردید نقش بسیار مهمی در شكل‌گیری افكار عمومی دارند. هرچند توافقی درباره ماهیت این نقش وجود ندارد. یكی ازافرادی كه دراین زمینه تحقیقات زیادی داشته است، ” دنیس مك كویل ” Mcquill است، كه نوع شناسی جامعی از آثار رسانه ها فراهم كرده است. در این نوع‌شناسی، او تمایز اساسی بین آثار كوتاه مدت و درازمدت و آثار عمدی و غیرعمدی برقرار می كند. او سنجش دقیق آثار مختلف را دشوار می‌داند. ممكن است در طول زمان و از یك بخش جامعه به بخش دیگر فرق كند.

رسانه‌های همگانی، مهمترین منبع اطلاعاتی درباره مسائل سیاسی در كشورهایی مانند انگلیس هستند. تحقیقات گسترده در این زمینه، این حرف را ثابت كرده است.در مورد نقش رسانه‌ها نیز،درتعیین دستوركار تصمیم گیری سیاسی، نمی توان تردید كرد. نمونه بارز این اثرگذاری بر افكار عمومی را می‌توان در جریان “واترگیت ” كه به رسوایی و سقوط “نیكسون ” انجامید، مشاهده كرد. با این حال بررسی آثار رسانه‌ها در كنترل اجتماعی، اجتماعی شدن یا تغییرات نهادی یا فرهنگی دشوار است. رژیم‌های توتالیتر، آشكارا از رسانه‌ها برای اعمال كنترل اجتماعی و نفوذ در فرایند اجتماعی شدن استفاده می‌كنند. اما رابطه بین رسانه ها وحكومت دركشورهایی همانند بریتانیا و آمریكا بسیار پیچیده‌تر است. مونیست‌ها معتقدند، كه رسانه ها بدنبال تأمین منابع سرمایه داران هستند و برای گفته‌های خود نیزدلایل مختلفی ارائه می دهند.

تأثیر عوامل سیاسی برارتباطات بین فرهنگی
ارتباطات سیاسی نیز مانند ارتباطات، به طوراجتناب ناپذیری از عوامل گوناگونی از قبیل عوامل طبیعی، تكنولوژیك، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی وسیاسی تأثیر می‌پذیرند. از بین این عوامل گذشته از اهمیت تك‌تك آنها ما به بررسی عوامل سیاسی اكتفا می‌كنیم:

عوامل سیاسی برشبكه ارتباطات وبه طورقابل ملاحظه ای درمیزانی كه شبكه ارتباطات تابع كنترل سیاسی حكومت هستند، تأثیر می گذارند. رسانه‌های همگانی در بسیاری ازجوامع و آشكارتر از همه درنظام های توتالیتر یا اقتدارگرا، تابع میزان متفاوتی ازسانسور هستند. برای مثال آلمان نازی ونظام های كمونیستی شوروی و اروپای شرقی، كنترل دقیقی بررسانه های همگانی و معمولا ً بر وسایل تكثیر اطلاعات، ماشین چاپ، دستگاه فتوكپی و حتی ماشین تحریر اعمال می كنند. با وجود این، كنترل اطلاعات درهمه جوامع وجود دارد. سانسور حتی به صورتی دیگر دربیشتر كشورها وجود دارد. حتی اگر به آنچه مستهجن ومخالف اخلا ق تلقی می گردد، محدود باشد.كمتر حكومتی است كه سعی نمی كند، كنترل بر اطلاعات را به هرصورتی حفظ كند و بطور ضمنی براین اعتقاد كه اطلاعات قدرت است، صحه نگذارد.

رابطه قدرت سیاسی بین فرهنگی و رسانه
دربررسی رابطه بین قدرت سیاسی و رسانه ها، می توان سه مدل عمده را از یكدیگر تفكیك كرد:
الف) مدل دستكاری كردن
براساس این مدل، صاحبان ابزار تولید درجهت منافع خودشان وسایل تولید فرهنگ و اندیشه را درجامعه كنترل می‌كنند. این مدل برپایه فلسفه ماركسیسم استواراست.
دولتها در جوامع سرمایه داری، نماینده صاحبان سرمایه محسوب می‌شوند و با استفاده از وسایل ارتباط جمعی، سعی در حفظ وضع موجود دارند. بنابراین دولت یا كسانی كه مالكیت یا مسئولیت اداره این رسانه ها را برعهده دارند، آگاهانه محتوای آنها را دستكاری می‌كنند. بدین ترتیب رسانه‌ها موجب می شوند، كه صاحبان سرمایه، ثروتمند شوند وثروت بیشتر، قدرت سیاسی بیشتری برای آنها به ارمغان می آورد. افرادی چون ” هرمن ” Herman و ” چامسكی ” Chomsky ازاین دیدگاه دفاع كرده‌اند.

ب) مدل هژمونی( سركردگی)
این مدل نیز بر پایه فلسفه ماركسیسم استواراست، كه اولین بار توسط ” آنتیونیوكراشی ” عنوان شد و ریشه در افكارمتفكرانی چون ” لوی آلتوسر ” و ” نیكوس پولانزاس ” دارد. هژمونی درلغت به معنای حاكمیت نوعی اندیشه در جوامع، طی دوره ای خاص است. این مدل، ایدئولوژی را بهتر از ساختار و منافع اقتصادی می‌بیند. براساس این دیدگاه، روزنامه نگاران و روشنفكران درجامعه بر اساس ایدئولوژی خودشان عمل می‌كنند. زیرا منافع طبقاتی و اجتماعی، و به عقیده “گرامشی “، اندیشه برتر یا تفكرحاكم در جامعه، به‌طور ناخودآگاه در ضمیر روزنامه‌نگار جا دارد و از این رو رسانه بخشی از ایدئولوژی حاكم محسوب می‌شود.

ج) مدل كثرت گرا
در مدل كثرت گرا كه بر اساس دیدگاه “ماكس وبر ” طرح ریزی شده است، تنها به طبقه بندی جوامع از نظر اقتصادی توجه نمی‌شود. بلكه موقعیت‌های سیاسی و منزلت های اجتماعی نیز در آن وارد می‌شود. ازاین رو “جهت گیری ” در رسانه‌ها با توجه به نیاز مخاطبان و ازسوی بازار مشخص می شود. محتوای رسانه ها متنوع می‌شود و سانسوری در كار نخواهد بود. دراین مدل، آزادی بیان حق همگان محسوب می‌شود.

انواع نظامهای بین الملل فرهنگی حاكم بررسانه ها
همانطور كه گفته شد، رسانه‌ها عامل اصلی توزیع اطلاعات در جوامع معاصر به شمارمی‌روند و نقش هایی، ازجمله ناظران اجتماع، سازندگان افكار عمومی و مشوقان مردم در امر مشاركت سیاسی، برای آنها منظور شده است. اما رسانه‌ها در عمل، با توجه به رژیم های سیاسی متفاوت، با محدودیت‌هایی مواجهند، كه گاه به صورت سانسور و گاه به شكل فشارهای مالی و گاه متأثر ازخواست مخاطبان ظاهر می‌شوند.

از دیدگاه ” دوفلور ” كاركرد رسانه ها را می توان همچون دیگر “نهادهای اجتماعی ” درچارچوب رژیم های سیاسی مورد توجه قرارداد. “سیبرت ” Sibert و همكارانش درسال 1956 برای اولین بار در یك دسته بندی، به چهار نوع رژیم سیاسی با نظام رسانه ای متفاوت اشاره می كند. بعدها “دنیس مك كویل ” آنها را تحت عنوان نظریه های هنجاری درشش گروه تقسیم می كند:

1- نظام آمرانه یا استبدادی: این نظام ازنظرتاریخی، قدیمی ترین نوع محسوب می شود و مبتنی برحق آمرانه و مطلق حكومت دربرابر رسانه هاست. به‌طوری كه اداره وكنترل این وسایل درانحصار دولت است و پیامهای آنها همانند و در یك قالب تهیه و پخش می‌شوند. آلمان نازی و اسپانیای فرانكو از این نمونه‌اند.

2- نظام آزادی گرا: این دیدگاه، ریشه درجنبش های روشنفكری قرون 17و 18 میلا دی دارد و متأثر از نظرات ” جان لاك ” و به خصوص ” جان میلتون ” می باشد، كه برای اولین باردیدگاه ” آزادی مطبوعات ” را مطرح كرد. ویژگی عمده این نظام رسانه ای، عقل گرایی، لزوم وجود بازار آزاد تبادل اندیشه و پذیرش مسئولیت نظارتی رسانه ها بركارهای دولت می باشد.
3- نظریه كمونیستی: ریشه درافكارفلسفی “كارل ماكس ” دارد. این رویه پس ازانقلاب اكتبر روسیه درسال 1917 توسط “لنین ” به كار گرفته شد. بر پایه‌ی این نظر،آزادی مطبوعات درجوامع غربی چیزی جز استثمار توده ها نبوده است. بنابراین دولت مجازاست آنها را به عنوان ابزار توسعه به كارگیرد.

4- نظریه مسئولیت اجتماعی: این نظام درشروع قرن بیستم درآمریكا پیدا شد. دیدگاهی كه توسط حقوق دانان و سندیكاهای مطبوعاتی عنوان شد.مهمترین نكته دراین نظام، حقوق گروه ها، محوركردن جامعه و ایجاد انگیزه برای گفتگوی بیشتر میان افراد بود. به این معنا كه باید درجامعه، برای افراد و اندیشه‌ی آنها ارزش قائل شد. این دیدگاه، بهترین شكل كنترل ونظارت بركار رسانه ای ازطریق سندیكاهای رسانه‌ای است.

5- نظریه انقلابی توسعه ای: این نظریه یك دیدگاه جهان سومی به حساب می آید، كه به دو نوع نظام آمرانه و كمونیستی شباهتهای زیادی دارد. دراین نظام، رسانه ها دركنترل مستقیم دولت می باشند ولی مسئولیت پیشبرد اهداف توسعه ای را دنبال می كنند.
6- نظریه مشاركت دموكراتیك: این دیدگاه، به كنترل افراطی محتوای ارتباطات توسط رسانه ها انتقاد می‌كند و خواستار مشاركت نهادهای دیگر گروه‌های كوچك در امر تولید و مالكیت وسایل ارتباط جمعی است.

مطلب مورد بحث ما تأثیر تحولات بین المللی حاضر در خصوص وضعیت و جایگاه اقوام در درون كشورهاست. در نظام بین المللی كنونی كه مبتنی بر آیین كشور ـ ملت می باشد، اكثر كشورها دارای خصوصیت یكپارچگی نژادی، زبانی و مذهبی نیستند، بلكه اغلب آنها یا به صورت كشورهای كثیر المله و با دارای خرده فرهنگ ها و گویش های فرهنگی كم و بیش متفاوت هستند. بطور كل می توان جوامع را از این لحاظ به گروه هایسیاست بین المللی تأكید بر حفظ یكپارچگی ملی و تمامی ارضی كشورهای عضو سازمان ملل بوده و حتی در تجدیدنظر قراردادها و معاهدات، قراردادهای ارضی استثنا شده است و نیز در قطعنامه های سازمان ملل مربوط به گویش های فرهنگی و قومیتها تأكید بر این بوده كه یكپارچگی كشورها و بالطبع یكپارچگی جهان ملحوظ قرار گیرد.

بعد از فروپاشی شوروی و تجزیه یوگسلاوی و مسئله قومیت به عنوان یكی از پدیده های جدایی طلب، جایگاه جدیدی در روابط بین المللی احراز كرده است. بدنبال تجزیه یوگسلاوی، جدایی اسلواكی از جمهوری چك، جدایی اریتره از اتیوپی و بالاخره جنبش های جدایی طلب آبخازی و اوستیاهای جنوبی در گرجستان و تلاش ارامنه قره باغ جهت استقلال، همه و همه حاكی از طرح مسائل قومی كه قبلاً به صورت خفته بود، گردید است. بدیهی است این امر در مورد گویش های فرهنگی و پدیده های قومی در كشورهای كثیرامله به عنوان یك نگرانی و بحران بالقوه مطرح شده است و این امر تا حدودی نیز در مورد جامعه ایرانی ما مصداق پیدا می كند و در صورتی كه دولتمردان توجه خاصی به خواستها و تقاضاهای نسبی برخی از اقوام ننمایند، بدیهی است در آینده مواجهه با مخاطراتی در این زمینه، غیرقابل اجتناب خواهد گردید.

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید


دانلود تحقيق در مورد رسانه ها ؛سياست و ارتباط بين فرهنگي
قیمت : 69,700 تومان

درگاه 1

Copyright © 2014 nacu.ir
 
Clicky