توضیحات

توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد

  مقاله بررسی و اثبات واقع گرایی كمال الدین بهزاد در نمایش معماری مساجد دارای 49 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله بررسی و اثبات واقع گرایی كمال الدین بهزاد در نمایش معماری مساجد  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله بررسی و اثبات واقع گرایی كمال الدین بهزاد در نمایش معماری مساجد،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن مقاله بررسی و اثبات واقع گرایی كمال الدین بهزاد در نمایش معماری مساجد :

بررسی و اثبات واقع گرایی كمال الدین بهزاد در نمایش معماری مساجد
بنام خدا
مقدمه:
نگارگری یكی از هنرهای درخشان ایرانیان در دوره اسلامی است. نگاره‌های ایران منابعی هستند كه ویژگی های انسانی، اجتماعی و هنرهای ادوار مختلف را از خود بازتاب می دهند و محققان و پژوهشگران می توانند با مطالعه و مراقه در آنها به تشخیص، تبیین و تفسیر این ویژگی ها بپردازند و به كمك داده ها و اطلاعات مكتسب كمبود اطلاعاتی در زمینه های مذكور را جبران نمایند.

یكی از ویژگی های هنری كه در این نگاره ها بازتاب یافته، معماری اسلامی ایران است، نگارگران ادوار مختلف اسلامی ایران- از دوره های سلجوقی تا دوره قاجار در آثار متنوع خود، انواع بناها را به تصویر كشیده اند. نگارنده معتقد است با مطالعه و بررسی بناهای منقوش و تجزیه و تحلیل عناصر تشكیل دهنده آنها (عناصر ساختاری و تزئینی) می توان به نتایجی سودمند در رابطه با معماری هر دوره از ادوار اسلامی رسید.

برای مثال می توان به نگاره‌ای از دوره تیموری اشاره نمود كه فضای درونی یك حمام را نشان می دهد. اهمیت این نگاره زمانی آشكار می شود كه بدانیم در میان انواع بناهایی كه از این دوره باقی مانده اند، هیچ حمام پا برجایی شناسائی نشده است و محققان هنر معماری تیموری در مطالعات و بررسی های خود تنها به بقایای ناچیز و مختصر سه دستگاه حمام این دوره استناد می كنند. پر واضح است اگر به این نگاره به عنوان مدرك معتبر و مستند نگریسته شود و داده های استخراج شده از آن با داده‌ها و اطلاعات بقایای حمام های این دوره تركیب و تلفیق گردد، نتایج سودمند و مفید فائده حاصل خواهد شد.

اما متاسفانه تا كنون به این مدارك مهم بهای چندانی داده نشده و در جریان مطالعات و بررسی معماری ادوار مختلف اسلامی، جایگاه شایسته‌ا‌ی حتی به عنوان منابع اطلاعاتی مكمل برای آنها در نظر گرفته نشده است.

این بی توجهی یا دست كم، كم توجهی، عمدتاص ریشه در نوع نگرش محققان غربی هنر اسلامی ایران داشته و متاسفانه در نوع تفكر محققان و پژوهشگران ایرانی نیز ریسه دوانده است. در نظر اغلب محققان غربی، نگارگران ایران همچون دوستان صوفی خود در تلاش بوده اند تا به خاك زمینی تجلی «باغ ملكوتی» بخشند. آنان در پی آن نبودند كه جهان مادی عادی را آنگونه كه به حواس می آمد با همه ناهماهنگی‌ها، درشتی ها و تصادفات نامطبوع آن مجسم كنند. (بوركهارت، ت 13ص44)

به عقیده این محققان “اگر نگارگری به نقاشی كردن واقعیت مشهود بپردازد، تنها با بذله سرایی سست مایه كه هدفی چنین نابخردانه را پیش روی نگارگر می گذارد همراه و همقدم شده است”. (كوركیان، م. وسیكر، پ. 13، ص2)

و متاسفانه این پژوهشگران حكم كلی خود در مورد نگارگری ایران را با این جمله كه «نقاشان ایران، هیچگاه، ممتد رسیدن به واقع گرایی (رئالیسم) را ندارند.» (بینیون، ل. و دیگران. 13 ص25)، صادر كرده اند و با صدور همین حكم كلی راه را بر مطالعات آتی كه به نوعی ریشه در واقع گرایی نگارگری ایران دارد، بسته و یا لااقل بسیار تنگ و باریك كرده اند.

اما به اعتقاد نگارنده بر این نگرش و طرز تفكر محققان غربی هیچ خورده و انتقادی وارد نیست. چرا كه تفسیر این گونه نگاره‌های ایران دقیقاً باب طبع روشنفكران فرامدرن غربی است. آنها كه از فردگرایی جامعه مدرن خود رنج می برند و در چنبره تكنولوژی دچار از خود بیگانگی شده اند، بهشت گمشده را در معنویت های فراموش شده جامعه ماقبل مدرن سراغ می گیرند.

از این منظور، بدویت نگاره‌های ایران و عرفان گرایی و صوفی گری نگارگران برای متفكران و محققان غربی ذره‌ای از آن بهشت گمشده به حساب می آید. آنها در مناسبات ما قبل مدرن به دنبال تصویری مثالی و عارفانه از انسان شرقی هستند و كاری با رنج‌ها، مشكلات و دغدغه‌های زمینی او ندارند. بنابراین نبایستی بر نگرش و رویكرد این چنین آنها بر نگاره های ایران خوده و ایراد بگیریم. بیشترین انتقاد متوجه محققان و اندیشمندان شرقی است كه احكام صادر شده از دنیای غرب را ملكه ذهن خویش كرده اند و درون همین نظام فكری وارد شده از غرب حركت می كنند.

اینان نیز به گونه ای دیگر بر احكام صادر شده غربیان مهر تایید می زنند. هر چند در ظاهر تفاوتی بین دیدگاه‌های آنها و محققان غربی وجود دارد اما علی رغم این تفاوت ظاهری، نتیجه یكی است: «فضای مینیاتور فضای عالم مثال است». (نصر، ح. 13 ص16)
درست است كه برخی از نگاره ها به دلیل موضوع های تمثیلی خود، از ذهنیت «به جرات می توان گفت كه هنرمندان اسلامی با تاكید بر اصل عدم رعایت واقع گر این به محتوای غنی از لابه‌لای مضامین مورد نظر دست یافته‌اند». (كاشفی، ج. 13 ص46)

نگارگر ریشه گرفته اند. اما اولاً همه نگاره‌های ایران كه به بستر تمثیل ایجاد نشده‌اند. نگاره های فراوانی وجود دارد كه رویدادهای زمینی چون جنگ، احداث بنا و… را تصویر می كنند. ثانیاً با تجزیه و تحلیل برخی از همین نگاره‌های تمثیلی نیز می توان به اثبات واقع گرایی نگارگر پرداخت.
نگارنده در این پژوهش كوشیده است كه واقع گرایی یكی از تاثیر گذارترین نگارگران ایران، یعنی كمال الدین بهزاد را در نمایش معماری مساجد به اثبات رساند. می توان با استفاده از نتایج این تحقیق و منابع و اطلاعات دیگر معماری تیموریان را بیش از پیش شناخت. انتخاب شدن نگاره‌های بهزاد نیز به این دلیل است: همانطور كه می دانیم دوره بهزاد عصر طلایی نگارگری بود. (بینیون، ن. و دیگران. 132 ص 226)

از این عصر طلایی نگاره های بسیاری باقی مانده كه تاثیر اندیشه و قلم بهزاد در فرآیند آفرینش آنها انكار ناشدنی است.
كمال الدین بهزاد از معدود نگارگرانی بود كه همه نوع بنا را در نگاره های خود به نقش در آورده است. از جمله مسجد كه فضایی قدسی و آسمانی است و بررسی مساجد در نگاره های وی ما را در شناخت بشیتر فضای هنری آن دوره، معماری و روش ترسیم یاری می كند.

از سوی دیگر بعضی پژوهشگران و معتقدند كه بهزاد نقاش فرسك بوده و فقط گاهگاهی به مصور كردن كتاب می پرداخته است. (همان ص 244)
بصورت دوستی این عقیده می‌توان به تبیین رابطه‌ای بین بهزاد، نگارگری و معماری پرداخت. رابطه ای كه مسلماً در روند تأثیر پذیری بهزاد از نیاهای واقعی اطراف در خلق بناهای منقوش، نقش به سزائی داشته است.

برخلاف اغلب محققان هنر نگارگری ایران، تعداد اندكی نیز معتقدتذ هنگامی كه بیننده به نگاره های بهزاد نگاه می‌كند، دیگر با دنیای ابری و پیچیده مواجه نیست بلكه با دنیای واقعی رو به روست كه به طور موقت با وقایع خاص خود در دو زمان برپا شده است. (ص 164 از كتاب دوازده رخ)
تاریخچه مختصر دوره تیموری
تیمور فرزند امیر ترغای در سال 736 هـ.ق در شهركش (در جنوب سمرقند) متولد شد و ایام جوانی را در میان طایفه براساس به سپر برد تا این كه در دستگاه امیرحاجی برلاس جای یافت.
در سال 762 كه تغلقخ آن به ماوراء النهر لشكر كشید، تیمور همراه امیرحاجی برلاس به خراسان گریخت.

اما پس از مدتی به ماوراء النهر لشكر كشید و خان كاشغد حكومت شهركش را به او واگذار كرد. پس از آن كه تیمور با خواهار امیرحسین كه قسمتی از خراسان و ماوراء النهر در تصرف داشت ازدواج نمود، ملقب به گوركان (داماد) شد.
پس از مدتی همكاری بین امیر تیمور و امیرحسین، سرانجام بین آنها خصومت به وجود آمد و امیرتیمور پس از كشاكش های چندی بر امیرحسین غلبه كرد. سپس در همان سال وارد سمرقند شد و قوریلتایی تشكیل داد و به ظاهر به نیابت از سوی یكی از شاهزادگان اولوس جغتای قدرت ار به دست گرفت و به توسعه قلمرو خود پرداخت. در سال 782 هـ.ق سپاهی به سردارای فرزند ش میرالشاه، روانه خراسان كرد و خود در پی آن سپاه به ایران یورش آورد و پس از جنگ های متعدد، تمامی نواحی خراسان، سیستان و افغانستان را به تصرف خود درآورد.

در سال 788 هـ.ق یورشی سر ساله به منظور فتح نواحی فارس، عراق در عجم، آذربایجان به سوی اصفهان حركت كرد و علی رغم ایستادگی مردم، اصفهان را فتح نمود. در سال 794 هـ.ق سیقو به طرح یورش دیگری به ایران پرداخت. دو از طریق سلطانیه به گرجستان رفته و برای برا دوم تفلیس را متصرف شد. پس از آن سفری طولانی در پیش گرفت و از سمت جنوب به بغذداد رفت و بعداً‌متوجه شرق شده، وارد لرستان و خوزستان گردید. اوتادین تاریخ توانسته بود تعدادی از سلسله های كوچك را از تخت به زیر بكشد. از جمله «آن كرت» در هرات و «آل مظفر» در فارس و كرمان.
تا سال 805 هـ.ق سرزمین های زیریوغ تیمور گسترش یافته بود. این سرزمین ها از مشرق با امپراطوری چین و از مغرب با اروپا همسایه بودند. پس از فروكش شعله های جنگ تیمور شروع به ایجاد روابط سیاسی با كشورهای همسایه نمود. درست در همین دوران است «روی گنذالز» رئیس تشریفات دربار فرمانروایی كاستیل و لئون وارد سرمزین های تحت سلطه تیمور شد.
كلاویخو كه مردی تیزبین و نكته سنج بود، مشاهدات خود را در سفرنامه ا توصیف نمود. كلاویخو در سال 807 هـ.ق به سمرقند رسید.

«در این هنگام تیمور دوران سخت پیری خویش را می گذراند. كلاویخو شرح می‌دهد كه «چشمان او خوب نمی دید و از فرط پیری پلك هایش فرو افتاده بود.» (گلمبك، ل.و ویلبر، د. ؟ 13 ص 34 سرانجام این امیر مقتدر در جریان لشكركشی یه سمت چین در شهر اقرار در نتیجه‌ بیماری در گذشت.
در دوره تیمور (771ـ807 هـ.ق) سمرقند ـ پایتخت او ـ تجلی گاه هنر معماری ایران و سایر بلاد مفتوحه بود. معماری ایران در آن شره با هنر های دیگر سرزمین‌های اسلامی درآمیخت و از خود شاهكارهایی باشوه و مجلل به یادگار گذاشت.

مطالعات نشان م دهد كه تیمور به دنبال نوعی مشروعیت بخشی به حكومت خود از طریق فرمولی بود كه او را همچون وارثی برای چنگیزخان وظیفه بغداد معرفی كند. كتیبه هایی كه در نقاط برجستْه بناها چون ایوان ها و مناره ها كار گذاشته شده بودند، از یك طرف اشاره به دودمان مغولی تیمور داشتند و از طرف دیگر او را چون نگهدارنده دین به مردم می شناسانند.

معماری با ابعاد احساس برانگیز، وفور كاشی های درخشان و استحكام اشكال هندسی خود می توانست تأثیر گذارترین وسیله برای این ایدئولوژی محسوب شود. (كلاویخو، ر.گ. ؟3) ص 31) شاید بتوان دستور ساخت بناهای رفیع و باشكوه چون مسجد بی بی خانم و گور امیر را برآمده از درون همین ایدئولوژی دانست. او حتی در سخت ترین شرایط روحی و جسمی دست از این تفكر جاه طلبانه‌اش برنداشت. كلاویخو كه در این آخرین سال های حیات تیمور و به خدمت او رسیده بود، در این باره می نویسد: «تیمور با آن كه نمی توانست برزین بنشیند. باز بر تخت روان، همواره به ساختمان ها ی نوبنیاد سركشی می‌كرد.»
(همان ص 301) . پس از مرگ تیمور در سال807 هـ.ق ، درگیری ها و كشمكش‌های فراوانی بین پسران و نوادگان او در گرفت. پیرمحمد و سلطان خلیل از یك سو در اندیشه تاج پادشاهی او بودند و از سوی دیگر شاهرخ پسر بزرگ تیمور مترصد تكیه زدن بر تخت پادشاهی بود.

شاهرخ، سرانجام به پیروزی رسیده و در سال 812 هـ.ق با سپاهیان خود وارد سمرقند شد و مقام خود را به عنوان جانشین قانونی تیمور تثبیت نمود. او كه سالها در هرات می زیست و بر خراسان بزرگ حكومت داشت، مركز قدرت و فرهنگ را از سمرقند به هرات منتقل نمود.
در دوره حكومت چهل و سه ساله این پادشاه، كشور از آرامش و رفاه ملموسی برخوردار شد. او به علما و شعرا بسیار توجه داشت و پایتختش ـ هرات ـ در این زمان از مهمترین مراكز علمی و ادبی و هنری كشور گردید. وی كه تحت تأثیر سنت‌های پادشاهی ایران رشد كرده بود، شعر می گفت و دارای خطی خوش بود. كتابخانه ای به فرمان او در هرات بنا گردید كه مركز اجتماع علما، ادبا، خطاطان و نقاشان بود.

با آن كه دلمشغولی شاهرخ علم و كتاب بود، در شهر هرات ساختمان های و عمارات متعددی ساخت. وی پس از تحكیم موقعیت سیاسی خود، «دست به مرمت ارگ و حصار شهر هرات و ساخت مدرسه و خانقاه در سمت مشرق ارگ زد.» (گلمبك، ل.و ویلبر، د. ؟ 13 ص 57)
دو شادوش شاهرخ، همسرش گوهرشاد آغا كه از تمكن مالی خوبی برخوردار بود ـ با حمایت های مادی خود، در آبادانی شهرها بویژه دو شهر هرات و مشهد سهم بسزایی داشت.

اما هدفی كه از معماری برای شاهرخ مترتب بود از اهداف موردنظر تیمور تفاوت داشت. ساختمان های تیمور، تصاویری تبلیغاتی از دنیای فاتح ارائه می دادند، اما بناهای شارهخ، او را چون یك حامی كه در قوانین اسلامی و سنت پادشاهی ایران وجود داشت، معرفی می كردند.
با این تحول در ایده ها، تغییراتی در شرایط فرهنگی بوجود آمد كه منتج به ظهور دوباره هنر كتاب سازی گردید. شاهرخ جایگاه خود را در تاریخ، نه از طریق برپا‌كردن یادمان های آجری ـ همچون تیمور ـ بلكه به وسیله دوباره نویسی تاریخ بیمه نمود. (گلمبك، ل. ؟ 19 ص 8)

با سینغر نیز همچون پدرش ـ شاهرخ ـ به مجالست با ارباب علم و هنر راغب بود و آنان را گرامی می داشت. در سایه توجه او خوشنویسان، مورخان ، نگارگران و مجلدان در كار خود ترقی شایان نمودند. با سینغر در خطاطی مهارت داشت. اوراق قرآن بزرگی كه به خط اوست امروز در دست می‌باشد.

میرزالغ بیك پسر دیگر شاهرخ، پس از مرگ او به تخت سلطنت نشست. او به ریاضیات و نجوم علاقه فراوان داشت و درباریه وی در سمرقند محل آمد و شد اهل ادب و هنر و علمای ریاضی و نجوم ماند غیاث الدین جمشید كاشانی بود. وی در سمرقند مدرسه ای نیز بنا كرد.
پس از كشته شدن الغ بیك به دست فرزندش، دوره سه ساله حكومت او پایان یافت. پس از وی دوره هرج و مرج و حكومت های كوتاه مدت سلاطین تیموری فرا رسید.
پس از مرگ الغ بیگ،‌ابوسیعدی بهادرخان درسال 855 هـ.ق به تخت پادشاهی تكیه زد. اما در دوره كوتاه مدت پادشاهی، او قلمرو تیموریان از دو سو مورد
تاخت و تاز قرار گرفت: تركمانان آق قویونلو هرات را به زیر سم اسبان خویش گرفتند و ازبكان شیبانی به سمرقند حمله كردند.
اوزون حسن آق قویونلو و محمد شیبانی از بك با درك این موقعیت كه نوادگان تیمور بر اثر درگیری ها و كشاكش های خانوادگی روز به روز ضعیف تر می شوند، هراز گاهی به سرزمین های تیموری حمله می كردند.
در سال 875 هـ.ق پس از جدایی كه بین یادگار محمد حاكم هرات و اوزون حسن، صورت گرفت، برای مدت كوتاهی، هرات از دست یادگار محمد خارج شد. اما سرانجام سلطان حسین با یقراء یكی از اعقاب عمرشیخ پسر دیگر تیمور شهر هرات را تصرف كرده با یادگار محمد را مغلوب و معدوم ساخت و بدین ترتیب به حكمرانی دودمان شاهرخ خاتمه داد.

سلطان حسین به مدت 35 سال به هرات و مناطق مجاور آن حكومت كرد وب به یاری دوست صمیمی اش «امیرعلیشیر نوایی» به تجدید حیات فرهنگی هرات اقدام نمود. این حیات فرهنگی، باعث شده كه رخی از پژوهشگران هنرهای اسلامی، شهر هرات دوره سلطان حسن بایقراء را با پاریس با فرهنگ امروزی مقایسه نمایند (همان ص 15) . این تجدید حیابت فرهنگی حاصل نشد مگر با حمایت های ماد و معنوی امیرعلیشیر نوایی. «شاید بتوان با نفوذترین شخصیت فرهنگی در هرات را امیرعلیشیر نوایی دانست. اگرچه او سیاستمداری برجسته بود، اما به همان اندازه نیز قطب مهم ادبی و هنری به شمار می رفت.» (بینیون، ل. و دیگران ؟ 13 ص 228)
نوایی از یك طرف به بنا كردن ساختمان ها و عمارات برجسته علاقمند بود و از طرف دیگر، تمام مساعی خود را جهت رشد و ارتقاء هرنرهاو ادبیات به كار می‌گرفت. ص 14

شاید علاقه نوائی به ساختمان عمارات و بناها را بتوان از درون این جمله خواند میر استخراج نمود كه میگ وید: «هر روز به نفس نفیس بدن مقام شرف تشریف می‌آورد و در بسیاری از روزها دامن بر میان زده ماند سایر مزدوران خشن به دست استاد می داد و كار می كرد.» (خواندمیر ص 10 سال ؟)
این وزیر زمانی كه مانند مزدوران لبه دامن در كمربند خود می بست و آجر به دست استاد كاران می داد تا بدین طریق یادمان هایی از زمانه خود بر طراز خاك هرات به یادگار بگذارد، زمانی دیگر چون یك شخصیت فرهیخته، هنرمندان و ادبا و دانشنمدان را به گرد خویش فرا می خواند، تا با تابش خوجود خود بر این محفل، یادگارهایی نه آجری بلكه كاغذی بر صفحات كتاب های این دوره فرهنگی به جا بماند (پنیون، لورنس و دیگران همان جا)

شاید بتوان ارتباطی كه بین امیرعلیشیر نوایی، كمال الدین بهزاد و عبدالرحمن جاحی شاء ـ در این انجمن به وجود آم را یكی از عوامل شكوفایی هنرهای چون معماری، نگارگری و ادبیات به شمار آورد. همین پیوند نزدیكی بود كه باعث شد بهزاد به مصور كردن چند برگ نسخه خطی خمسه نوائی اقدام كند:

پیوندی زیبا میان متن، معماری و نگارگری ـ با این كه سطح فعالیت های ساختمانی در این دوره همچنان بالا بود (گلمبك سال ؟ ص 15) ، اما بی گمان هنر كتاب سازی را می بایست دارای جایگاهی والا و ویژه بین سایر مذهب، حاجی محمد نگارگر،‌شاه مظفر گارگر، سلطان علی مشهدی خوشنویسو بالخره استاد كمال‌ا‌لدین بهزاد نگارگر در امر كتاب آرایی به فعالیت می پرداختند. (بهاری،‌1 ؟ 13،‌ص 38)

مورخان عصر تیموری و نویسندگان قرن بعد، همگی با عبارت ستایش آمیز مهارت و استادی بهزاد را ستوده و حتی برخی از آنان او را بامانی افسانه ای مقایسه كرده اند. (همان)
بابر می نویسد: كه برجسته ترین نقاش هرات در اواخر قرن پانزدهم، بهزاد بود، هیچ نقاشی در عالم اسلام مانند كمال الدین بهزاد هروی تحسین همگان را برنیانگیخته است. (گلمبك، ل.، ویلبر ؟ 13، (همان) ص 71)
حیدرمیرزا پسرعمی بابر ـ كه درباره بهزاد توصیف اندك روشنتری به دست می‌دهد نیز با این گفت÷ بابر موافقت دارد كه هیچ هنرمندی در آن عصر به پای شاه مظفر و بهزاد نمی رسید. (بینیون،‌ل و دگیران همان ؟ 13 ص 230)
اما آنچه كه بهزاد را به نگارگری بی نظیر و بی همتا مبدل ساخت نه تنها استعداد و قریحه ذاتی او بلكه حمایت ها و پشتیبانی های دوست و حامی او و اغلب هنرمندان یعنی امیر علیشیر نوائی بود. بهزاد نخست به خدمت علیشیر نوائی درآمد و چند وقت بعد وارد خدمت سلطان حسین بایقراء و محفل ادبیا علیشیر كه اطراف جامی شاعر گرد آمده بودند، گردید و در اربتاط با این محفل بود كه دست به آفرینش نگاره های ظریف، دقیق و فریبنده زد. پس از مرگ سلطان حسین در سال 912 هـ.ق ، فرزندش بدیع الزمان بر تخت سلطنت تكیه زد.

اما او دولت مستجعل بود و بیش از یك سال نپایید؛ چراكه با هجوم سپاهیان محمد شیبانی، شهر هرات به زیر چكمه های این خان از یك رفت و متأسفانه هیچ گاه روزهای خوش فرهنگی خویش را تكرار نكرد. چنانچه بخواهیم این دوره تقریباً صد ساله ـ از تیمور تا بدیع الزمان ـ را از منظر رشد و شكوفائی هنرها بنگریم، به احتمال قریب به یقین به این نتیجه رهنمون خواهیم شد:

ارتقاء هنر معماری و ساختمان سازی در دوره پادشاهی تیمور به دلیل برخورداری او از منابع مادی و هنرمندان مستعد سرزمین های دیگر در دوره دوم كه دوران سلطنت شاهرخ و فرزندش الغ بیگ می‌باشد شاهد ظهور و رشد هنر كتاب سازی در كنار هنر معماری هستیم و بالاخره در دوره سوم كه حكومت سلطان حسین بایقراء را شامل می شود، كتاب سازی و هنرهای مربوط به آن چون نگارگری و تذهبیب و خوشنویسی به شكوفایی بسیار می رسند.

این امر در نتیجه محدود شدن قلمرو حكومتی این پادشاه و بالطبع تصنیف قدرت مالی و مادی او كه دست او را در امر سرمایه گذاری های كلان در فعالیت های ساختمان می بست و ناگزیر او را به سمت سرمایه گذاری هایی در بخش كتاب‌سازی سوق می داد، ماحصل شد. البته از نقش تأثیر گذار هنرمندان توانائی چون كمال الدین بهزاد در این رستاخیز هنری نباید غافل شد.
كاخ ها
كاخ در نگاره بهزاد ـ از خمسه‌ نظامی (اقبلانامه ، نسخه خطی سال 900 هـ.ق 95ـ1494 م)
شرفنامه و اقبالنامه دو بخشی هستند كه آخرین مثنوی مجموعه خمسه نظام ـ یعنی اسكندرنامه ـ را تشكیل می دهند. اسكندرنامه بیان سرگذشت اسكندر و اقدامات اوست. اقداماتی كه زیر پوشش ظاهری خود حكمت و عرفان موردنظر شاعر را مستتر كرده اند و تنها خوانده آگاه و تیز بین می‌تواند به این گنجینه های مستور و مخفی دست یابد. كمال الدین بهزاد با قلم هنر آخرین خود، بعضی از داست های نسخه خطی خمسه نظامی را كه متعلق به میرزای فارسی بود، به تصویر كشیده است.

یكی از این نگاره ها داستان یاری گرفتن اسندر ا زهفت حكیم برای گشودن رازها و اسرار خلقت را بازتاب می‌دهد. در این نگاره كه با نام «اسكندر و هفت حكیم» خوانده می‌شود (بهاری ، 1-؟13 ص 153) باغ و كوشكی به نقش درآمده كه به احتمال بسیار ویژگی های معماری باغ ها و كوشك های دوره تموری به طور اعم و باغ ها و كوشك های شهر هرات در روزگار زندگی كمال الدین بهزاد را به طور اخص به نمایش می گذارد.

اهمیت این نگاره و نگاره های دیگر كه فضای درون باغ را نشان می دهند، هنگام آشكار می‌شود كه بدانیم بسیاری از باغ های دوره تیموری پس از یك قرن جلال و شكوه از میان رفته و ویران شده اند (ویلبر، د باغ ها ایران و كوشك های آن ص 67 و 68)
نگارنده معتقد است با یاری گرفتن از چنین نگاره هایی و نیز منابع مكتوب تاریخی كه از ساختمان باغ ها و كوشك های درون آنها و داده ها و اطلاعات مفصل و جامع ارائه می كنند، می‌توان به بازسازی باغ های از میان رفته تیموری پرداخت. این نگاره با ابعاد 14*20 سانت متر در كتابخانه موزه بریتانیا نگهداری می شود. (كتاب Bihzad ص 152) اسكندر و هفت حكیم.
تطبیق متن نسخه و موضوع نگاره مورد بحث

موضوع نگاره و توصیف كلی آن
نظامی گنجه ای، در شعر بلند خود كه چند بیت از آن در قسمت های فوقانی این نگاره نوشته شده است، از خلوت ساختن اسكندر با هفت حكیم (فیلسوف) به منظور رازگشایی اسراار خلقت می گوید. اسكندر فیلسوفان و حكمیان چون ارسطو، بلیناس سقراط افلاطون و الیس فرفوریوس و هرهس را به گرد خویش فرامی خواند تا هریك از آنها با فرهنگ خویش پرده از اسرار این جهان برگیرند و آشكار سازند كه «اون بهار جهان چون شكفته» و «بناگر چگونه این بنا را بنیاد نهاده» است (نظامی گنجه ای ص 35 ـ1234) نظامی در شعر خود، هیچ گونه اشاره ای بر ویژگی های ساختمانی «خلوتگه» اسكندر ندارد و به همین دلیل یافتن ارتباطی مستقیم بین متن شعر نظامی ـ و ساختار و تزئینات كاخ (كوشك) درون نگاره ناممكن است.

برای دریافت اینجا کلیک کنید

سوالات و نظرات شما

برچسب ها

سایت پروژه word, دانلود پروژه word, سایت پروژه, پروژه دات کام,
Copyright © 2014 nacu.ir
 
Clicky