توضیحات

توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد

  مقاله ظهور حضرت مهدى(عج) از دیدگاه جامعه اسلامى دارای 94 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله ظهور حضرت مهدى(عج) از دیدگاه جامعه اسلامى  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله ظهور حضرت مهدى(عج) از دیدگاه جامعه اسلامى،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن مقاله ظهور حضرت مهدى(عج) از دیدگاه جامعه اسلامى :

ظهور حضرت مهدى(عج) از دیدگاه جامعه اسلامى

بر پژوهشگران، صاحب نظران و ارباب دانش پوشیده نیست كه مسأله مهدویّت و اندیشه ظهور حضرت مهدى(علیه السلام) در آخر الزمان، یكى از مسایل بسیار حیاتى اسلام، و از اعتقادات قطعى عموم مسلمانان است، كه شیعه و سنّى در طى قرون و اعصار متمادى همه بر این عقیده اتّفاق نظر داشته و آن را جزء عقاید قطعى خود مى دانند.
گرچه وجود این عقیده در اسلام به خصوص در میان شیعیان، از مسایل بسیار حایز اهمیّت، و از اعتقادات بنیادى محسوب مى شود، و از این رهگذر در میان همه مذاهب اسلامى، شیعیان بیش از همه با این عقیده شناخته شده اند، لذا برخى از افراد نا آگاه و بى اطّلاع، یا لجوج و معاند پیوسته كوشیده و مى كوشند تا این عقیده را در مذهب شیعه محصور كنند، ولى هرگز عقیده به ظهور حضرت مهدى(علیه السلام) در اسلام اختصاص به شیعه ندارد. بلكه عقیده به ظهور حضرت مهدى(علیه السلام) مورد اتّفاق و اجماع همه مسلمین بوده، و كلیّه فِرَق اسلامى در این عقیده باهم اتّفاق نظر دارند، و حتّى فرقه ساخته شده «وهّابیت» نیز آن را جزء عقاید قطعى و مسلّم خود مى دانند و به طور جدّى از آن دفاع مى نمایند، و معتقدند كه: اعتقاد به ظهور حضرت مهدى(علیه السلام) بر هر مسلمانى واجب است، و جز افراد نادان و بى اطّلاع و بدعت گزار، منكر آن نخواهند بود.( )

به طور خلاصه، آنچه از مجموع منابع معتبر حدیثى و تاریخى شیعه و سنّى استفاده مى شود این است كه: مسأله مهدویّت و عقیده به ظهور حضرت مهدى(علیه السلام)یكى از ضروریات دین مقدّس اسلام است كه منكر آن از آیین اسلام بیرون است. از این رو، كلیّه مسلمانان از شیعه و سنّى ـ و به طور كلّى عموم اُمّت اسلامى ـ عقیده دارند، كه بر اساس روایات وارده، ناچار باید در آخر الزمان (و تاریك ترین دوران تاریخ بشر) مردى از خاندان پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) به نام حضرت مهدى(علیه السلام) ظهور كرده، بر همه كشورها مسلّط شود، و دین را تأیید بخشد، و سراسر روى زمین را پر از عدل و داد كند، و او از دودمان پیامبر اكرم(صلى الله علیه وآله وسلم)و از نسل حضرت فاطمه(علیها السلام) است.
از نظر مسلمانان، مسأله «مهدویّت» و عقیده به ظهور مهدى موعود(علیه السلام)یك اعتقاد عمیق دینى و مذهبى، و یكى از مهمترین و حسّاس ترین فرازهاى عقیدتى اسلامى است.
این عقیده در اسلام و به خصوص در میان شیعیان، از اعتقادات بنیادى و تردید ناپذیرى است كه هیچ گونه شك و تردید در آن وجود ندارد.

عموم مسلمانان و به ویژه شیعیان عقیده دارند كه اعتقاد به ظهور حضرت مهدى(علیه السلام)از ضروریات مذهب است، و اخبار و روایات مربوط به آن حضرت، از طریق شیعه و سنّى به حد «تواتر» رسیده است.(
عموم مسلمانان عقیده دارند كه ظهور مبارك مهدى موعود(علیه السلام)كه در روایات متواتر اسلامى با اوصاف: «قُرشى، هاشمى، فاطمى، علوى، حسنى، و حسینى» معرّفى گردیده، و نویدهاى ظهور مبارك آن حضرت سالها پیش از ولادت با سعادتش از زبان مبارك پیامبر عظیم الشأن اسلام(صلى الله علیه وآله وسلم) و خاندان پاكش(علیهم السلام) براى اُمّت اسلامى بازگو شده، یك امر قطعى و مسلّم است.

عموم مسلمانان عقیده دارند كه ظهور مبارك حضرت مهدى(علیه السلام) در آخر الزمان، وعده قطعى خداوند است، و نویدهاى ظهور آن موعود جهانى در قرآن كریم و روایات اسلامى به صورتى گسترده در نهایت وضوح و روشنى بیان شده است.
عموم مسلمانان عقیده دارند كه طبق وعده هاى قرآن كریم و روایات اسلامى، در آینده تاریخ و در آخر الزمان، مردى از اهل بیت به نام حضرت مهدى(علیه السلام) ظهور خواهد كرد كه دین را تأیید، و عدل و داد را آشكار خواهد نمود، و دشمنان دین و انسانیّت چه بخواهند و چه نخواهند، سرانجام او ظاهر مى شود، و بر همه كشورها و ممالك اسلامى مسلّط مى گردد.

در زمان او اسلام جهانگیر مى شود، سراسر روى زمین پر از عدل و داد مى شود، پرچم توحید و یكتاپرستى در همه جهان به اهتزاز در مى آید، دینى جز دین مبین اسلام باقى نمى ماند، نظام جهانى بر اساس ایمان به خدا و احكام اسلام استوار مى گردد، بر تمام جهان دین واحد، قانون واحد، نظام واحد، و رهبر واحد حكومت مى كند، و در همه جا صلح و صفا ایجاد مى شود، و حقّ و عدالت پیروز، و ظلم و ستم یكسره از بین مى رود.

عموم مسلمانان عقیده دارند كه با جهانى شدن ظلم و ستم، فساد و تبهكارى و وجود حكومت هاى ظالمانه با معیارهاى غیر عادلانه در سطح جهان، از نقطه نظر رحمت الهى، ظهور مهدى موعود(علیه السلام) یك ضرورت اجتناب ناپذیر است كه طبق وعده هاى صریح اسلامى آنچنان كه در قرآن كریم واخبار اهل بیت(علیهم السلام) آمده است، سرانجام باید ظاهر شود; كاخهاى ستمگران را برسرشان فرو ریزد، پرچم حقّ و عدالت را بر فراز گیتى به اهتزاز درآورد، ریشه ظلم و بیداد را از بیخ و بن بركند، و بر ویرانه هاى كاخ جبّاران و ستمكاران، جهانى آباد و آزاد بنیان نهد، و انسانها را از زیر یوغ استعباد، استثمار و استعمار رهایى بخشد.

آرى خواننده گرامى! عموم مسلمانان و به ویژه شیعیان، عقیده دارند كه ظهور حضرت مهدى(علیه السلام) یك امر محتوم و مسلّم است كه بدون تردید واقع خواهد شد، و كفر كافران، لجاجت منكران و سرسختى معاندان، در تحقّق اراده و مشیّت الهى، و ظهور منجى آسمانى، كمترین اثرى نخواهد داشت، و از این رو همه منتظر و چشم به راهند، و همه انتظار روزى را مى كشند كه نداى نوید ظهور «منجى موعود» در سرتاسر جهان طنین انداز شده، همه ساكنان روى زمین، طنین آن نداى آسمانى را با گوش خود بشنوند، و از جان و دل اجابت كنند، و سر از پا نشناخته شتابان به سویش روان گردند.

اینك براى این كه مهدى موعود اسلام را بشناسیم، و بدانیم كه اسلام در زمینه ظهور آن یكتا بازمانده حجج الهى چه نویدهایى را به مسلمانان و مردم جهان داده است، فشرده مطالبى را كه در دریاى ژرف و ناپیدا كرانه متون اصیل اسلامى آمده است در اینجا مى آوریم.
آنچه در مقام معرّفى مهدى موعود(علیه السلام)، در منابع معتبر شیعه و سنّى آمده، بدین قرار است:
«او، حجّت خدا، خاتم اوصیا، رهایى بخش اُمّت، مهدى، منتظر، قائم آل محمّد(صلى الله علیه وآله وسلم)، صاحب الأمر، صاحب الزمان، عدالت گستر، بقیّه اللّه، صاحب شمشیر، ظاهر كننده دین، خلف صالح، باعث، وارث، صاحب، خالص، صاحب الدار ( صاحب خانه ) مأمول، مؤمَّل، ( امید آینده ) نایب، برهان، باسط (گسترنده)، ثائر (انقلابى)، منتقم، سیّد، جابر (ترمیم كننده دین)، خازن (خزینه دار علوم الهى)، امیر امیران، قاتل تبهكاران، آقاى دو جهان، و امام منتظر براى تأسیس حكومت عدل الهى است».( )
پدرش گنج دانش ایزدى، امام حسن عسكرى(علیه السلام)، و مادر بزرگوارش نرجس خاتون بانوى كنیزان جهان از بیتى رفیع و خاندانى جلیل است كه از امام حسن عسكرى(علیه السلام)فرزندى جز آن آخرین حجّت خدا از این بانوى بزرگوار نمانده است.( )

در سال 255 هجرى قمرى، در سپیده دم پانزدهم ماه شعبان در شهر «سامرّا» پایتخت عبّاسیان چشم به جهان گشود.( ) نامش، نام پیامبر ـ محمّد(صلى الله علیه وآله وسلم) ـ و كنیه اش كنیه پیامبر ـ ابوالقاسم ـ است.
«ولادت با سعادتش از دشمنان پنهان ماند، و نام و نشانش از بدخواهان در نهان; زیرا حكومت خون آشام وقت و دستگاه ستمگر خلافت، سخت در پى او و مشتاق یافتن و نابود ساختنش بود، و تمام نیروى خود را در اطراف خانه امام حسن عسكرى(علیه السلام)متمركز كرده و دهها جاسوس به كار گرفته بود، و بر هر جاسوسى، جاسوسى دیگر گمارده بود تا از ولادت ولىّ خدا حضرت بقیّه اللّه(علیه السلام)آگاه شده، نور خدا را خاموش كند، ولى مشیّت خداوند بر آن تعلّق گرفته بود كه حجّت خود را از گزند دشمنان حفظ كند».( )
با شهادت پدر بزرگوارش امام حسن عسكرى(علیه السلام) در شب هشتم ربیع الاول سال 260 هجرى قمرى، بار دشوار و توان فرساى امامت بر دوش او نهاده شد، و به فرمان حكمت آمیز پروردگار، از مردم «غیبت» اختیار فرمود.( )

دوران غیبت آن حضرت دو بخش متمایز دارد:
1 ـ غیبت صغرى یا كوتاه مدّت ـ سال 255 تا 329 هجرى ـ كه در این دوره شیعیان مى توانستند توسط سفیران چهارگانه اش با آن حضرت تماس بگیرند و با وى ارتباط برقرار كنند.
این چهار تن نایب خاص، كه شیعیان مى توانستند در دوران غیبت صغرى توسط آنها با حضرت مهدى(علیه السلام) تماس بگیرند و مشكلات خود را به ناحیه مقدّسه برسانند و پاسخ هاى لازم را دریافت نمایند، عبارتند از: جناب عثمان بن سعید عمروى، محمّد بن عثمان بن سعید، حسین بن روح نوبختى و على بن محمّد سمرى، كه با رحلت او باب «نیابت خاص» بسته شد.

2 ـ غیبت كبرى یا بلند مدّت كه تا امروز ادامه یافته است. در این دوره سفیر و نایب خاصّى براى آن حضرت نیست، و راه تماس رسمى و آشكار براى مردم وجود ندارد. و بر آنهاست كه از نوّاب عام امام(علیه السلام)ـ یعنى از فقهاى پارسا وخویشتن دار ـ پیروى كنند.( )
غیبت صغرى از همان لحظه ولادت حضرت ولى عصر(علیه السلام) آغاز مى شود( ) و تا روز وفات چهارمین سفیر حضرتش ادامه مى یابد( )ولى دوران سفارت، از رحلت حضرت امام حسن عسكرى(علیه السلام) آغاز شده و تا وفات على بن محمّد سمرى، امتداد مى یابد.( )

بنابراین، طول غیبت صغرى 74 سال تمام، و مدّت سفارت سفیران چهارگانه 69 سال و شش ماه و پانزده روز است.
به هر حال، نهان زیستى آن حضرت بدین معناست كه دور از چشم مردمان ولى زیر همین آسمان كبود بسر مى برد. اگر برخوردى هم برایش پیشامد كند، اغلب ناشناخته مى ماند و دیدارهایش با شیعیان تنها به اذن خداست.

هم اكنون ـ سال 1414هجرى قمرى ـ نزدیك به 1159 سال از عمر شریفش مى گذرد و بنا به اراده و مشیّت حكیمانه الهى، هنوز شاداب، جوان و نیرومند است.( ) و این حالت كهنسالى و نافرسودگى او، بهترین محك براى رسوایى و سیه رویى دروغگویان و دروغ پردازان «مهدى نما» و مدّعیان مهدویّت است.
مهدى قائم(علیه السلام) وارث نهایى فضایل و كمالات انبیاء و اولیاء خداست. در خرد و دانش از همه پیشتر است، و در طاعت و عبادت و بندگى از همه پیشروتر، و در كرم و بخشش از همه پیشگام تر، و در شجاعت و شهامت و رشادت از همه پیشتازتر است.( )

از كنار خانه كعبه ـ مكّه مكرّمه ـ قیام شكوهمند خود را آغاز مى كند، نخبه ترین پارسایان دلیر، و برگزیده ترین جنگاوران پرهیزكار آن زمان كه 313 نفرند ـ هم شمار یاران پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) در جنگ بدر ـ به دورش حلقه مى زنند، و چون دژى محكم و استوار او را در میان مى گیرند.
خبر ظهور او به سرتاسر جهان مى رسد، و چون ده هزار نفر از مردمان دیندار و یكدل و نیرومند ـ هم شمار یاران پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) در فتح عظیم مكّه ـ به یاریش بشتابند و فرمانش را گردن نهند از مكّه بیرون مى آید( ) و با نبردى آزادى بخش و سخت خونین، ملّت هاى اسیر و به دام افتاده را رهایى مى بخشد.

سپاه پیروزمند آن یگانه منجى عالم كه در هیچ برخوردى شكست نمى خورد( ) سراسر گیتى را تسخیر مى كند، تمامى دولت هاى ستمگر و باطل را از روى صفحه زمین، بر مى اندازد، و حكومت واحد جهانى را بر اساس موازین عدالت اسلامى تشكیل مى دهد( )، فرمانروایى زمین به بندگان صالح، شایسته و نیك كردار خدا مى رسد، و ستمدیدگان و مستضعفان، وارث ثروتها، نعمت ها و قدرت ها در پهنه گیتى مى شوند چنان كه خداوند متعال مى فرماید:
(وَنُرید أنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِینَ اسْتُضعِفُوا فِی الأَرْضِ، وَنَجْعَلَهُمْ أئِمّهً وَنَجْعَلَهُمُ الوارِثِینَ).( )

«وما اراده كرده ایم كه بر كسانى كه در روى زمین به ضعف كشیده شده اند، منّت نهاده، آنها را پیشوایان و وارثان زمین قرار دهیم».
در سایه چنین حكومتى، ظلم، جور، جفا، تعدّى و تجاوز، و جنایت و خیانت ریشه كن مى گردد.( ) و برادرى و برابرى و عدالت و محبّت، همه جا را فرا مى گیرد.( ) تعالیم سعادت بخش اسلام به بهترین شكل به اجرا در مى آید، و آئین جاوید رسول اكرم(صلى الله علیه وآله وسلم) بر همه سرزمینها سایه گستر مى شود.( )
در تمام معابدى كه غیر خدا پرستش مى شد تنها خدا را مى پرستند، و همگان به كیش توحید مى گرایند( )، و آنها كه به هیچ رو در برابر منطق و برهان سرفرود نمى آورند و هنوز به وسوسه نفس و ابلیس، به بتها و طاغوتها دلبستگى تامّ وتمام دارند و به حكومت «اللّه» به هیچوجه گردن نمى نهند، نابود مى گردند.( ) و جانیان، زورگویان، آشوبگران و گردنكشان همگى از بین مى روند.

انتقام خون شهیدان راه حق ـ بویژه سرور آزادگان حضرت حسین بن على(علیه السلام) ـ از جلاّدان وخونخواران گرفته مى شود.( )
زمین، بركات بى شمار خود را نثار مقدم مبارك حضرتش مى نماید، و گنجهاى پربهایش را براى او آشكار و پدیدار مى سازد. همه جا سبز، خرّم، شاداب و شكوفا مى گردد، آسمان نیز نعمت هاى بى مانندش را بر زمین فرو مى بارد. فراوانى نعمت و بركت، به گونه اى زندگى را براى مردم شیرین و دلپذیر مى سازد كه مردگان آرزوى برگشت به دنیا و زندگى دوباره را مى كنند.( )

حضرت مهدى(علیه السلام) دست عنایت خود را بر سر مردم مى گذارد، و با پرتوى از ولایت، به آنان رشد عقلانى و كمال اخلاقى مى بخشد.( ) و زمین به نور پروردگار جهان، پر فروغ و درخشان مى گردد.
هركجا ویرانه اى باشد، به فرمان حضرتش آباد مى شود. أمن وأمان بر همه جا سایه افكن شده، و ترس، هراس و نگرانى از میان مى رود تا حدّى كه زنى تنها، با زیب و زیور، مسافتى طولانى را مى پیماید بدون آن كه هراسى از راهزنان یا درندگان به دل راه دهد.( )
اموال عمومى وثروت هاى همگانى را میان مردم یكسان بخش و پخش مى نماید،( ) و مردم آنچنان دست گشاده و سخاوتمند و مهربان خواهند شد كه انسان حاجتمند، بدون آن كه لازم باشد تمنّایى كند یا تقاضایى بر زبان آورد یا دست نیاز به سوى این و آن دراز كند، از جیب برادر ایمانى خود به اندازه نیاز بر مى دارد، و پس از فراغ و گشایش، آن را باز مى گرداند.( )
تعلیم و تربیت در زمان آن حضرت گسترش مى یابد; حضرتش چندین برابر علوم و معارفى را كه فرستادگان الهى براى بشر آورده اند، آشكار مى سازد.( )
سطح دانش مردم آنچنان بالا مى رود كه زنان، در خانه یاراى آن را دارند كه بر پایه كتاب خدا و سنّت پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) قضاوت كنند.( )
خلاصه مطلب آن كه، روزگار زرّین تاریخ بشر، كه مصلحان و اندیشمندان جهان به نام هاى گوناگون چون: «مدینه فاضله»، «شهر آفتاب»، و سرزمین «الدورادو» از آن یاد كرده اند( ) همین دوران است كه نوید تحقّق حتمى و قطعى آن در یك آیه از آیات قرآن مجید به اجمال آمده است آنجا كه خداى عزّوجلّ مى فرماید:
(وَعَدَ اللّهُ الَّذِینَ آمَنوُا مِنْكُمْ وَعَمِلُوا الصّالِحاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذینَ مِنْ قَبْلهِمْ، وَلَُیمَكِنِنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذی ارْتَضى لَهُمْ وَلَیُبَدّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوفِهِمْ أَمْناً یَعْبُدونَنِی لایُشْرِكُونَ بِی شَیْئاً وَمَنْ كَفَرَ بَعْدَ ذلِكَ فَأُولئِكَ هُمُ الْفاسِقُونَ).( )

«خداوند به كسانى از شما، كه ایمان آورده و عمل نیك و شایسته انجام داده اند، وعده داده است كه حتماً آنها را خلیفه روى زمین خواهد گرداند، همان گونه كه مردم پیشین را خلافت روى زمین بخشید. و دین و آیینى را كه برایشان پسندیده در سراسر جهان گسترده و پابرجا خواهد ساخت، و ترس و هراسشان را به آرامش وامنیّت مبدّل خواهد نمود، آنچنان كه همگان تنها مرا پرستش نمایند، و چیزى را شریك من قرار ندهند و بعد از آن هركس كه كافر شود از پلیدان و بدكاران خواهد بود».
در این آیه قرآن، چهار نوید اساسى به مؤمنان صالح داده شده است:

1 ـ حكومت واحد جهانى بارهبرى آخرین حجّت خدا حضرت مهدى(علیه السلام) به وسیله مردمان صالح و با ایمان اداره خواهد شد.
2 ـ نظام كامل و عالى اسلامى در سراسر گیتى، برقرار خواهد شد و قوانین نجات بخش و سعادت آفرین اسلام دقیقاً به مرحله اجرا در خواهد آمد.
3 ـ بیم و هراس توده مردم به آسایش و امنیّت مبدّل خواهد گشت.

4 ـ همگان، خداى یكتاى بى همتا را خواهند پرستید، و هرگونه شرك، كفر و بت پرستى ریشه كن خواهد گردید.
چكیده و عصاره این چهار برنامه، همان جمله معروف و مشهورى است كه شیعه و سنّى در كتاب هاى معتبر خود نقل كرده اند، و بیش از هر عبارت دیگرى در مورد خروج قائم آل محمّد(علیه السلام) بر زبان مبارك پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) و دودمان پاكش(علیهم السلام)جارى گشته كه فرموده اند:
«یَمْلأُ الأَرْضَ قِسْطاً وَعَدْلاً كَما مُلئِت ظُلماً وجَوْراً».( )

«سراسر روى زمین را پر از عدل و داد مى كند، همان گونه كه پر از ظلم و جور شده است».
زمان ظهور منجى عالم تعیین نشده است.( ) سبب این «نامعیّنى»، وابستگى مستقیم زمان ظهور به پندار و گفتار و كردار آزادانه مردم است.
این بود فشرده آن چیزى كه جامعه اسلامى و به خصوص شیعیان دوازده امامى درباره مهدى موعود(علیه السلام) و ظهور او، بدان عقیده دارند، و چشم به راه هستند، و از همه منادیان آزادى و مدّعیان بشر دوستى كه به دروغ، هر روز در گوشه اى از جهان نداى آزادى سر مى دهند ولى خود در فرصت هاى مناسب آزادى را از ریشه و بن بر مى كنند، بیزارند، و تنها در انتظارِ ظهور آن یگانه منجى آسمانى و مصلح الهى بسر مى برند.

و این بود خلاصه آن اخبار و احادیثى كه علما، دانشمندان و حدیث نگاران اسلام ـ از شیعه و سنّى ـ از عصر معصومین(علیهم السلام) تا به امروز، آنها را در كتاب هاى معتبر و پر ارزش خود درباره مهدى موعود(علیه السلام) روایت نموده اند، و در گردآورى آنها از زبان مبارك پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) و دیگر پیشوایان معصوم(علیهم السلام) و صحابه و تابعین تلاشها كرده اند، ودر تدوین و تألیف آنها رنجها كشیده اند. و در این راه، جانبازیها و فداكاریها كرده اند تا آنها را دست نخورده و بدون هیچ گونه دخل و تصرّفى در نهایت رعایت امانت، به دست ما بسپارند.

انتظار ظهور «منجى» در بین یهود و نصارى
نویسنده آمریكایى كتاب «قاموس مقدّس»، درباره شیوع اعتقاد به ظهور، و انتظار پیدایش یك «منجى بزرگ جهانى» در میان قوم «یهود» چنین مى نویسد:
«عبرانیان منتظر قدوم مبارك «مسیح» نسلاً بعد نسل بودند، و وعده آن وجود مبارك . . . مكرّراً در «زبور» و كتب انبیا، على الخصوص، در كتاب «اشعیا» داده شده است. تا وقتى كه «یحیاى تعمید دهنده» آمده، به قدوم مبارك وى بشارت داد، لیكن «یهود» آن نبوآت (پیشگوییها) را نفهمیده با خود همى اندیشیدند كه «مسیح» (سلطان زمان) خواهد شد، و ایشان را از دست جور پیشگان و ظالمان رهایى خواهد داد، و به اعلا درجه مجد و جلال ترقّى خواهد كرد».( )

نویسنده كتاب «قاموس كتاب مقدّس» در كتاب خود ازیهودیان، زبان به شكایت مى گشاید كه دعوت عیساى مسیح را بعد از آن همه اشتیاق و انتظار، سرانجام نپذیرفتند و او را مسیح واقعى نپنداشتند و او را با مسیح موعودى كه سلطان زمان خواهد بود و منجى واپسین و مژده اش را كتاب مقدّسشان داده بود و سالها در انتظارش در التهاب سوزان لحظه شمارى مى كردند، مطابق نیافتند. از این رو، با او به دشمنى برخاستند، حتّى وى را جنایتكار به ملّت اسرائیل، و تعالیمش را، ضدّ آرمان اساسى كتب مقدّس «عهد عتیق» (تورات و ملحقات آن) دانستند، ناچار به محاكمه اش فراخواندند و به اعدام محكومش كردند، و همچنان با احساس غبنى جانكاه مجدداً در انتظار «مسیح موعود» و رهایى بخش از رنج و ستم، نشستند.
مسیحیان، با این كه حضرت عیسى(علیه السلام) را «مسیح موعود» یهودیان مى دانستند، چون نسبت به پیروى او احساس ناتمامى كردند، یكباره امیدشان از «زمان حال» بركنده شد; حماسه انتظار را از سرگرفتند و در انتظار «مسیح» و بازگشت وى از آسمان، در پایان جهان نشستند.

طبق نوشته «مستر هاكس» آمریكایى، در كتاب خود «قاموس كتاب مقدس» كلمه «پسر انسان» 80 بار در «انجیل» و ملحقات آن (عهد جدید) به كار رفته كه فقط 30 مورد آن با حضرت عیسى(علیه السلام) قابل تطبیق است( )، و 50 مورد دیگر از «مصلح» و نجات دهنده اى سخن مى گوید كه در آخر زمان ظهور خواهد كرد( ).!
عقاید اقوام مختلف جهان درباره مصلح موعود

مسأله عقیده به ظهور مصلحى جهانى در پایان دنیا امرى عمومى و همگانى است، و اختصاص به هیچ قوم و ملّتى ندارد. سر منشأ این اعتقاد كهن و ریشه دار، علاوه بر اشتیاق درونى و میل باطنى هر انسان ـ كه به طور طبیعى خواهان حكومت حقّ و عدل، و برقرارى نظام صلح و امنیّت در سرتاسر جهان است ـ نویدهاى بى شائبه پیامبران الهى در طول تاریخ بشریّت به مردم مؤمن و آزادى خواه جهان است.

تمام پیامبران بزرگ الهى در دوران مأموریّت الهى خود به عنوان جزیى از رسالت خویش به مردم وعده داده اند كه در آخر الزمان و در پایان روزگار، یك مصلح بزرگ جهانى ظهور خواهد نمود و مردمان جهان را از ظلم ظالمان و ستم ستمگران نجات خواهد داد و فساد، بى دینى و بى عدالتى را در تمام جهان ریشه كن خواهد ساخت و سراسر جهان را پر از عدل و داد خواهد كرد.
سیرى كوتاه در افكار و عقاید ملل مختلف جهان مانند: مصر باستان، هند، چین، ایران و یونان و نگرش به افسانه هاى دیگر اقوام مختلف بشرى، این حقیقت را به خوبى روشن و مسلّم مى سازد كه همه اقوام مختلف جهان با آن همه اختلاف آرا، عقاید و اندیشه هاى متضادّى كه با یكدیگر دارند، در انتظار مصلح موعود جهانى، بسر مى برند.
اینك براى این كه در باره این موضوع سخنى به گزاف نگفته باشیم فهرست مختصرى از بازتاب این عقیده را در میان اقوام و ملل مختلف جهان در اینجا مى آوریم:
1 ـ ایرانیان باستان معتقد بودند كه: «گرزا سپه» قهرمان تاریخى آنان زنده است و در «كابل» خوابیده، و صد هزار فرشته او را پاسبانى مى كنند تا روزى كه بیدار شود و قیام كند و جهان را اصلاح نماید.

2 ـ گروهى دیگر از ایرانیان مى پنداشتند كه: «كیخسرو» پس از تنظیم كشور و استوار ساختن شالوده فرمانروایى، دیهیم پادشاهى به فرزند خود داد و به كوهستان رفت و در آنجا آرمیده تا روزى ظاهر شود و اهریمنان را از گیتى براند.
3 ـ نژاد اسلاو بر این عقیده بودند كه از مشرق زمین یك نفر برخیزد و تمام قبایل اسلاو را متّحد سازد و آنها را بر دنیا مسلّط گرداند.
4 ـ نژاد ژرمن معتقد بودند كه یك نفر فاتح از طوایف آنان قیام نماید و «ژرمن» را بر دنیا حاكم گرداند.
5 ـ اهالى صربستان انتظار ظهور «ماركو كرالیویچ» را داشتند.
6 ـ برهمائیان از دیر زمانى براین عقیده بودند كه در آخر زمان «ویشنو» ظهور نماید و بر اسب سفیدى سوار شود و شمشیر آتشین بر دست گرفته و مخالفین را خواهد كشت، و تمام دنیا «برهمن» گردد و به این سعادت برسد.

7 ـ ساكنان جزایر انگلستان، از چندین قرن پیش آرزومند و منتظرند كه: «ارتور» روزى از جزیره «آوالون» ظهور نماید و نژاد «ساكسون» را در دنیا غالب گرداند و سعادت جهان نصیب آنها گردد.
8 ـ اسن ها معتقدند كه پیشوایى در آخر الزمان ظهور كرده، دروازه هاى ملكوت آسمان را براى آدمیان خواهد گشود.
9 ـ سلت ها مى گویند: پس از بروز آشوبهایى در جهان، «بوریان بور ویهیم» قیام كرده، دنیا را به تصرّف خود درخواهد آورد.
10 ـ اقوام اسكاندیناوى معتقدند كه براى مردم دنیا بلاهایى مى رسد، جنگهاى جهانى اقوام را نابود مى سازد، آنگاه «اودین» با نیروى الهى ظهور كرده و بر همه چیره مى شود.
11 ـ اقوام اروپاى مركزى در انتظار ظهور «بوخص» مى باشند.

12 ـ اقوام آمریكاى مركزى معتقدند كه: «كوتزلكوتل» نجات بخش جهان، پس از بروز حوادثى در جهان، پیروز خواهد شد.
13 ـ چینى ها معتقدند كه «كرشنا» ظهور كرده، جهان را نجات مى دهد.
14 ـ زرتشتیان معتقدند كه: «سوشیانس» (نجات دهنده بزرگ جهان) دین را در جهان رواج دهد، فقر و تنگدستى را ریشه كن سازد، ایزدان را از دست اهریمن نجات داده، مردم جهان را هم فكر و هم گفتار و هم كردار گرداند.

15 ـ قبایل «اى پوور» معتقدند كه: روزى خواهد رسید كه در دنیا دیگر نبردى بروز نكند و آن به سبب پادشاهى دادگر در پایان جهان است.
16 ـ گروهى از مصریان كه در حدود 3000 سال پیش از میلاد، در شهر «ممفیس» زندگى مى كردند، معتقد بودند كه سلطانى در آخرالزمان با نیروى غیبى بر جهان مسلّط مى شود، اختلاف طبقاتى را از بین مى برد و مردم را به آرامش و آسایش مى رساند.

17 ـ گروهى دیگر از مصریان باستان معتقد بودند كه فرستاده خدا در آخر الزمان، در كنار خانه خدا پدیدار گشته، جهان را تسخیر مى كند.
18 ـ ملل و اقوام مختلف هند، مطابق كتاب هاى مقدّس خود، در انتظار مصلحى هستند كه ظهور خواهد كرد و حكومت واحد جهانى را تشكیل خواهد داد.
19 ـ یونانیان مى گویند: «كالویبرگ» نجات دهنده بزرگ، ظهور خواهد كرد، و جهان را نجات خواهد داد.
20 ـ یهودیان معتقدند كه در آخر زمان «ماشیع» (مهدى بزرگ) ظهور مى كند و ابد الآباد در جهان حكومت مى كند، او را از اولاد حضرت اسحاق مى پندارند، در صورتى كه «تورات»، كتاب مقدّس یهود، او را صریحاً از اولاد حضرت اسماعیل دانسته است.

21 ـ نصارا نیز به وجود حضرت مهدى(علیه السلام) قایلند ومى گویند: او در آخر الزمان ظهور خواهد كرد و عالم را خواهد گرفت، ولى در اوصافش اختلاف دارند.( )
آنچه از نظر خوانندگان گرامى گذشت ـ گرچه همه آنها با حضرت مهدى(علیه السلام)كاملاً تطبیق نمى كند و حتّى برخى از آنها اصلاً با مهدى موعود اسلام وفق نمى دهد. ـ از یك حقیقت مسلّم حكایت مى كند و آن این كه:
این افكار و عقاید و آرا كه همه آنها با مضمون هاى مختلف، از آینده اى درخشان و آمدن مصلحى جهانى در آخر الزمان خبر مى دهند، نشانگر این واقعیّت است كه همه آنها در واقع از منبع پر فیض وحى سرچشمه گرفته است، و لكن در برخى از مناطق دور دست كه شعاع حقیقت در آنجا كمتر تابیده است در طول تاریخ به تدریج از فروغ آن كاسته شده، و فقط كلّیاتى از نویدهاى مهدى موعود و «مصلح جهانى» در میان ملّتها به جاى مانده است.
البته سالم ماندن این نویدها در طول قرون متمادى، خود بر اهمیّت موضوع مى افزاید، و مسأله «مهدویّت» و ظهور مصلح جهانى را قطعى تر مى كند.
بنابراین، عقیده به ظهور مبارك حضرت مهدى(علیه السلام) در آخر الزمان یك عقیده عمومى است و اگر كلمه «مهدى» و واژه هاى دیگر را ـ كه پیروان سایر ادیان و مذاهب مختلف جهان بر آن حضرت اطلاق مى كنند ـ از قالب اصطلاح اختصاصى آنها درآوریم، و آن حضرت را «نجات بخش بزرگ آسمانى» یا «مصلح جهانى» و یا «رهایى بخش غیبى» بنامیم، اختلاف اسمى هم رفع مى شود.

اسامى مقدّس حضرت مهدى(علیه السلام) در كتب مذهبى اهل ادیان
اینك قسمتى از اسامى مبارك آن حضرت را كه با الفاظ مختلفى در بسیارى از كتب مذهبى اهل ادیان و ملل مختلف جهان آمده است، از نظر خوانندگان گرامى مى گذرانیم.
1 ـ «صاحب» در صحف ابراهیم(علیه السلام);
2 ـ «قائم» در زبور سیزدهم;
3 ـ «قیدمو» در تورات به لغت تركوم;
4 ـ «ماشیع» (مهدى بزرگ) در تورات عبرانى;
5 ـ «مهمید آخر» در انجیل;
6 ـ «سروش ایزد» در زمزم زرتشت;
7 ـ «بهرام» در ابستاق زند و پازند;
8 ـ «بنده یزدان» هم در زند و پازند;
9 ـ «لند بطاوا» در هزار نامه هندیان;
10 ـ «شماخیل» در ارماطس;
11 ـ «خوراند» در جاویدان;

12 ـ «خجسته» (احمد) در كند رال فرنگیان;
13 ـ «خسرو» در كتاب مجوس;
14 ـ «میزان الحق» در كتاب اثرى پیغمبر;
15 ـ «پرویز» در كتاب برزین آذر فارسیان;
16 ـ «فردوس اكبر» در كتاب قبروس رومیان;
17 ـ «كلمهُ الحقّ» در صحیفه آسمانى;
18 ـ «لِسانِ صدق» هم در صحیفه آسمانى;
19 ـ «صمصام الاكبر» در كتاب كند رال;
20 ـ «بقیه اللّه» در كتاب دوهر;
21 ـ «قاطع» در كتاب قنطره;
22 ـ «منصور» در كتاب دید براهمه;
23 ـ «ایستاده» (قائم) در كتاب شاكمونى;

24 ـ «ویشنو» در كتاب ریگ ودا;
25 ـ «فرخنده» (محمّد) در كتاب وشن جوك;
26 ـ «راهنما» (هادى و مهدى) در كتاب پاتیكل;
27 ـ «پسر انسان» در عهد جدید (اناجیل و ملحقات آن);
28 ـ «سوشیانس» در كتاب زند و هومو من یسن، از كتب زردتشیان;

29 ـ در كتاب «شابوهرگان» كتاب مقدس «مانویه» ترجمه «مولر» نام «خود شهر ایزد» آمده كه باید در آخر الزمان ظهور كند، و عدالت را در جهان آشكار سازد;
30 ـ «فیروز» (منصور) در كتاب شعیاى پیامبر.( )
علاوه بر این ها اسامى دیگرى نیز براى حضرت مهدى(علیه السلام)در كتب مقدّسه اهل ادیان ذكر شده است كه ما به جهت اختصار از نقل آنها خوددارى نمودیم.( )
اسامى مقدّسى چون: «صاحب، قائم، قاطع، منصور و بقیه اللّه» كه در كتب مذهبى ملل مختلف آمده است، از القاب خاصّ وجود مقدّس حضرت حجّت بن الحسن العسكرى ـ عجّل اللّه تعالى فرجه الشریف ـ است كه در بیشتر روایات اسلامى، به آنها تصریح شده و ائمّه معصومین(علیهم السلام) در اكثر روایات، از آن حضرت به عنوان «صاحب»، «قائم» و «بقیه اللّه» یاد كرده اند. و این خود بیانگر این واقعیّت است كه موعود همه اُمّتها و ملّتها همان وجود مقدّس منتظر غایب، حضرت حجّت بن الحسن العسكرى (علیه السلام) است. ـ مهدى موعود(علیه السلام) از دیدگاه شیعه
از نظر «شیعه»، مسأله مهدویّت و نوید ظهور مهدى موعود(علیه السلام) یكى از مسایل بسیار حیاتى اسلام به شمار مى رود و به اندازه اى اهمیّت دارد كه اعتقاد به ظهور حضرت مهدى(علیه السلام)در ردیف وقوع «قیامت» و تكذیب و تصدیقش در ردیف تكذیب و تصدیق رسول اكرم مى باشد.
در این باره روایات فراوانى از پیشوایان معصوم(علیهم السلام) رسیده است كه قسمتى از آنها از نظر خوانندگان مى گذرد:
پیامبر اكرم مى فرماید:
«من أنكر القائم من ولدی فقد أنكرنی»( )
«هركس كه قائم(علیه السلام) از فرزندان مرا انكار كند به راستى كه مرا انكار كرده است».
و در حدیث دیگر مى فرماید:
«من أنكر القائم من ولدی فی زمان غیبته مات میتهً جاهلیهً».( )
«هركس كه مهدى قائم(علیه السلام) از فرزندان مرا در زمان غیبتش انكار كند به مرگ جاهلیّت از دنیا رفته است».
و در حدیث دیگرى آمده است كه فرمود:
«من أطاعه أطاعنی، و من عصاه عصانی، و من أنكره فی غیبته فقد أنكرنی، و من كذّبه فقد كذّبنی، ومن صدّقه فقد صدّقنی».( )
«آن كس كه او را اطاعت كند مرا اطاعت كرده است و آن كس كه با او مخالفت ورزد با من مخالفت ورزیده است و آن كس كه در دوران غیبتش او را انكار كند مرا انكار كرده است و آن كس كه او را تكذیب نماید مرا تكذیب نموده است و آن كس كه او را تصدیق كند مرا تصدیق كرده است».
و در حدیثى دیگر مى فرمایند:
«لا تقوم الساعه حتّى یقوم القائم الحقُّ منّا وذلك حین یأذن اللّه عزّ وجلّ له و من تبعه نجا، و من تخلّف عنه هلك، اللّه اللّه عباد اللّه! فأتوه ولو على الثلج، فإنّه خلیفه اللّه عزّوجلّ وخلیفتی».( )
«قیامت برپا نمى شود تا هنگامى كه قائمى از ما به حقّ قیام كند. و این هنگامى است كه خداى تعالى اذن ظهورش دهد، كسى كه از او پیروى كند نجات مى یابد، و كسى كه از او تخلّف كند هلاك مى شود، از خدا بترسید، اى بندگان خدا! هركجا باشید او را دریابید، اگرچه مجبور شوید بر روى برف حركت كنید، كه او خلیفه خداى تبارك و تعالى و جانشین من است».
امیرمؤمنان على(علیه السلام) مى فرماید:
«لاتخلو الأرض من قائم للّه بحجّه، إمّا ظاهراً مشهوراً، و إمّا خائفاً مغموراً، لئلاّ تبطل حجج اللّه وبیّناته».( )
«زمین هرگز از وجود قائمى كه براى خدا قیام كند و حجّت حقّ را بر پا دارد خالى نخواهد بود، كه یا ظاهر و آشكار است و یا ترسان و نهان، تا حجّتها و دلایل روشن حضرت پروردگار باطل نشود».

امام حسن مجتبى(علیه السلام) مى فرماید:
«إنّ الأئمّه منّا، وإنّ الخلافه لاتصلح إلاّ فینا، و إنّ اللّه جعلنا أهلها فی كتابه و سنّه نبیّه».( )
«امامان ـ دوازده گانه ـ از ما هستند، و خلافت جز براى ما شایسته نیست، و خداى تعالى ما را در كتاب خود و سنّت پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) اهل خلافت قرار داده است».
امام حسین(علیه السلام) مى فرماید:
«قائم هذه الاُمّه هو التاسع من ولدی، وهو صاحب الغیبه، وهو الّذی یقسّم میراثه وهو حیّ».( )
«قائم این اُمّت نهمین فرزند منست; اوست كه از دیده ها غایب مى شود و در حالى كه زنده است میراثش تقسیم مى شود».
امام زین العابدین(علیه السلام) مى فرماید:

«. . . لاتخلو الأرض إلى أن یقوم الساعه من حجّه ولولا ذلك لم یُعبد اللّه . . .»( )
«;تا روزى كه قیامت برپا شود هرگز روى زمین از حجّت خالى نخواهد بود، و اگر حجّت خدا روى زمین نباشد، خدا پرستیده نمى شود;».
امام باقر(علیه السلام) مى فرماید:
«من المحتوم الّذی حتّمه اللّه قیام قائمنا، فمن شكّ فیما أقول، لقی اللّه وهو به كافر وله جاحد».( )
«قیام قائم ما از وعده هاى حتمى خداوند است. هركس در این گفتار كه مى گویم شكّ و تردید به خود راه دهد، خدا را به حال كفر و انكار ملاقات خواهد كرد».
امام صادق(علیه السلام) مى فرماید:

«من أقرّ بجمیع الأئمّه وجحد المهدی كان كمن أقرّ بجمیع الأنبیاء وجحد محمّداً(صلى الله علیه وآله وسلم) نبوّته».( )
«هركس به همه امامان اعتراف كند ولى حضرت مهدى(علیه السلام) را انكار نماید، مانند كسى است كه به همه پیامبران اعتراف كند ولى نبوّت حضرت محمّد(صلى الله علیه وآله وسلم)را انكار نماید».
امام كاظم(علیه السلام) مى فرماید:
«من أنكر واحداً من الأحیاء فقد أنكر الأموات»( )
«هركس یكى از امامان زنده را انكار نماید، امامان قبلى را نیز انكار نموده است».
امام جواد(علیه السلام) مى فرماید:

«إذا مات إبنی علی بدا سراج بعده، ثمّ خفی، فویلٌ للمرتاب، وطوبى للغریب الفارّ بدینه»( )
«هنگامى كه پسرم على ـ امام هادى ـ از دنیا برود چراغى بعد از او آشكار مى شود، و سپس مخفى مى گردد. واى بر كسى كه در باره او شكّ و تردید به خود راه دهد، و خوشا به حال شخص غریبى كه دین خود را برداشته ـ براى حفظ آن ـ از شهرى به شهر دیگر فرار كند».
در فرمایش امام جواد(علیه السلام) منظور از چراغ آشكار، امام حسن عسكرى(علیه السلام) و منظور از چراغ مخفى، حضرت مهدى(علیه السلام) است.
امام حسن عسكرى(علیه السلام) مى فرماید:

«أما إنّ المقرّ بالأئمّه بعد رسول اللّه(صلى الله علیه وآله وسلم) المنكر لولدی كمن أقرّ بجمیع أنبیاء اللّه ورسله ثمّ أنكر نبوّه محمّد رسول اللّه(صلى الله علیه وآله وسلم)، والمنكر لرسول اللّه(صلى الله علیه وآله وسلم)كمن أنكر جمیع الأنبیاء، لأنّ طاعه آخرنا كطاعه أوّلنا، والمنكر لآخرنا كالمنكر لأوّلنا»( )
«آگاه باشید كه هركس به همه امامان بعد از پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم)اعتراف كند ولى پسرم را انكار نماید همانند كسى است كه به همه پیامبران اعتراف نموده ولى رسالت پیامبر اكرم(صلى الله علیه وآله وسلم) را انكار نماید، و هركس كه رسالت پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) را انكار كند همانند كسى است كه همه پیامبران را انكار نماید; زیرا اطاعت آخرین ما، اطاعت اوّل ماست، و انكار آخرین ما چون انكار اوّل ماست».
حضرت مهدى(علیه السلام) مى فرماید:

«من أنكرنی فلیس منّی، و سبیله سبیلُ ابن نوح».( )
«كسى كه مرا انكار نماید از من نیست، و راه او راه فرزند حضرت نوح(علیه السلام)است».
از نظر شیعه، مسأله مهدویت و نوید ظهور آن مصلح الهى، یك مسأله كهن و ریشه دار است و سابقه آن به نخستین روزهاى طلوع فجر اسلام و دوران شخص نبى اكرم(صلى الله علیه وآله وسلم) بر مى گردد.
به اعتقاد شیعه، علاوه بر آیات متعددى كه در «قرآن كریم» وارد شده و پیشوایان دینى آنها را به وجود مقدّس «مهدى موعود» تفسیر و تأویل كرده اند، صدها حدیث معتبر و متواتر از حضرت رسول اكرم(صلى الله علیه وآله وسلم) جانشینان آن حضرت صادر شده كه در آنها كلیه صفات، خصوصیّات و جزئیات زندگى آن منتظر موعود و این كه پس از تولّد دو بار غیبت خواهد داشت و پس از غیبت طولانى ظهور خواهد كرد، و با تشكیل حكومت واحد جهانى، جهان را پر از عدل و داد خواهد نمود بیان شده است.
شیعیان بر اساس روایات عقیده دارند كه مهدى موعود(علیه السلام) سرّى از اسرار حقّ و رازى از رازهاى نهفته خداوند و آخرین برگزیده الهى است كه پس از تولّد از نظرها غایب شده است و بعد از مدّت زمانى طولانى ظهور مى نماید و او حجّه اللّه، خلیفه اللّه و بقیّه اللّه است.

مهدى موعود(علیه السلام) از نسل پاك پیامبر خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) و از على و زهرا(علیهما السلام) و نهمین نفر از فرزندان امام حسین(علیه السلام) و فرزند بلا فصل امام حسن عسكرى(علیه السلام)است.
شیعیان دوازده امامى عقیده دارند كه حضرت مهدى(علیه السلام)همنام و هم كنیه پیامبر و هم اكنون زنده است و هنگامى كه خداوند اذن ظهورش دهد قیام مى كند و زمین را پر از عدل و داد مى نماید.
شیعیان، طبق وعده هاى انبیاى سلف(علیهم السلام) و نویدهاى كتب مذهبى، و وعده هاى صریح قرآن كریم عقیده دارند كه:
آنگاه كه اخلاق و معنویّت از میان بشر رخت بربندد و ظلم و ستم فراگیر شود و اسباب ظهور مهیا گردد، حضرت مهدى(علیه السلام) به فرمان حقّ قیام مى كند و دنیا را پر از عدل و داد مى نماید و به همه رنج ها پایان مى دهد.

شیعیان بر اساس عقل، وجدان، كتاب و سنّت عقیده دارند كه با ظهور ولىّ خدا و آمدن موعود مكتبها و رهایى بخش انسانها هیچ حكومت باطلى روى زمین باقى نمى ماند; بلكه همه مكتب هاى موجود و حكومت هاى مقتدر زمان یكى پس از دیگرى از بین رفته و متلاشى مى گردند، مرزهاى جغرافیایى بین كشورها برداشته مى شوند; مظاهر شرك، كفر، الحاد و بى عدالتى از بین مى روند، عدالت اجتماعى تأمین مى گردد، هر حقّى به صاحب حقّ مى رسد، همگان در رفاه و آسایش زندگى مى كنند، از ظلم و ستم و بى عدالتى خبرى نیست، و در سرتاسر جهان هستى، تنها یك نظام حكومت مى كند كه آن هم نظام عادلانه اسلام و احكام نجات بخش آسمانى قرآن كریم است.
جعلنا اللّه من أنصاره و الفائزین بلقائه.

مهدى موعود(علیه السلام) از دیدگاه اهل سنّت
ممكن است بعضى از افراد ناآگاه تصوّر كنند كه عقیده به ظهور مبارك حضرت مهدى(علیه السلام) از مختصات شیعه و تمام منابع و مدارك آن هم مربوط به شیعه و راویان روایات مربوط به ظهور نیز همه دانشمندان و بزرگان و علماى شیعه مى باشند، ولى باید توجه داشت كه:
عقیده به ظهور مبارك حضرت مهدى(علیه السلام) از مختصات شیعه و منحصر به شیعه نیست و بسیارى از فرقه هاى اسلامى در این عقیده و مرام با هم اتفاق نظر دارند و آن را جزء عقاید قطعى و مسلم خود مى دانند.
ایمان و عقیده به ظهور حضرت مهدى(علیه السلام) در اسلام به قدرى اصیل و ریشه دار و با اهمیّت است كه از دیدگاه دانشمندان و بزرگان اهل سنّت نیز ـ مانند شیعیان ـ یكى از ضروریّات دین مبین اسلام به شمار مى رود و منكر آن از آیین اسلام بیرون است.
در این باره علماى اهل سنّت از پیامبر گرامى اسلام(صلى الله علیه وآله وسلم) روایت كرده اند كه آن حضرت فرمود:
«من كذّب بالمهدی فقد كفر»( )

«هركس مهدى(علیه السلام) را انكار كند به راستى كافر است».
گروهى ازعلماى اهل سنّت به مضمون این حدیث فتوا داده اند، و در این باب ، شیخ سلیمان قندوزى حنفى، در كتاب «ینابیع المودّه» از كتاب «فرائد السمطین»، از جابر بن عبداللّه انصارى روایت كرده است كه پیامبر اكرم فرمود:
«من أنكر خروج المهدیّ فقد كفر بما اُنزل على محمّد(صلى الله علیه وآله وسلم)».( )
«هر كه ظهور مهدى(علیه السلام) را انكار كند، به آنچه بر محمّد(صلى الله علیه وآله وسلم)نازل شده، كفر ورزیده است».

احادیث حضرت مهدى(علیه السلام) علاوه بر كتب شیعه در بسیارى از كتب معروف اهل سنّت نیز آمده است. در اكثر این كتابها، از اوصاف و خصوصیّات نسبى و زندگى حضرت مهدى(علیه السلام)، علایم ظهور، محلّ بیعت، تعداد اصحاب، مكان ظهور و دیگر ابعاد مربوط به آن حضرت نیز سخن رفته است.
به علاوه، در 35 كتاب از كتب این دانشمندان تصریح شده كه مهدى(علیه السلام)فرزند بلا فصل امام حسن عسكرى(علیه السلام) است و حتّى عدّه زیادى از آنها نیز اعتراف كرده اند كه این احادیث ـ یعنى احادیث مربوط به حضرت مهدى(علیه السلام) ـ از احادیث مشهور یا از احادیث متواتر است.
اینك ما وجدان پاك افراد منصف را «حَكَم» قرار داده، به طور اختصار دور نمایى از این اعتقاد را كه در منابع و مدارك معتبر اهل سنّت و حتّى در «صحاح ستّه» ـ كه معروف ترین و معتبرترین كتب روایى آنهااست ـ نیز آمده است، از نظر خوانندگان گرامى مى گذرانیم:

یكى از كتاب هاى معتبر اهل سنّت، كتاب «مسند احمد بن حنبل»( ) مى باشد. كتاب «مسند أحمد حنبل» كهن ترین ومعتبرترین مدرك حدیث اهل سنّت مى باشد. در این كتاب مجموعاً 136 حدیث درباره حضرت مهدى(علیه السلام)روایت شده است.
پس از او، محمّد بن اسماعیل بخارى،( ) ـ با همه تعصّبى كه نسبت به امامان اهل بیت(علیهم السلام)داشته است ـ در كتاب «صحیح» خود) (كتاب الاحكام) احادیث دوازده جانشین پیغمبر(صلى الله علیه وآله وسلم) را كه همگى از قریش خواهند بود و عزّت و سربلندى اسلام به وجود آنها بستگى خواهد داشت، نقل كرده است.
به علاوه، بخارى در همان كتاب خود، در «كتاب الانبیاء»، باب نزول عیسى بن مریم(علیه السلام)، از همكارى حضرت عیسى(علیه السلام) با حضرت مهدى(علیه السلام) سخن گفته است.

در همان عصر، مسلم بن حجّاج نیشابورى (متوفّاى سال 261هجرى) با این كه مانند «بخارى» اصرار دارد كه نامى از حضرت مهدى(علیه السلام) نبرد، در كتاب «الفتن واشراط الساعه» و باب نزول عیسى(علیه السلام) از كتاب صحیح خود، كه دوّمین كتاب «صحاح» أهل سنّت به شمار مى رود، قسمتى از روایات مربوط به حضرت مهدى(علیه السلام) را نقل كرده است.
بعد از او، ابن ماجه قزوینى (متوفّاى سال 275 هجرى) در كتاب «سنن» خود ـ كه آن كتاب نیز یكى از كتب صحاح اهل سنّت است ـ احادیث مربوط به حضرت مهدى(علیه السلام) را در بخش مخصوصى به نام «باب خروج المهدى(علیه السلام)» آورده است.
در همین عصر، ابو داوود سیستانى (متوفّاى سال 275هجرى) نیز در كتاب «سنن» خود ـ كه از كتب «صحاح ستّه» مى باشد ـ روایات مربوط به حضرت مهدى(علیه السلام) را در بخشى از آن كتاب به عنوان: «كتاب المهدى(علیه السلام)» بیان داشته است.

باز در همین عصر، محمّد بن عیساى ترمذى (متوفّاى سال 279هجرى) در كتاب «سنن» خود ـ كه آن هم یكى از كتب صحاح است ـ در كتاب «الفتن، باب ما جاء فی المهدی(رضی الله عنه)» روایات مربوط به حضرت مهدى(علیه السلام)را روایت نموده است.
این شش محدّث نامى اهل سنّت كه سرآمد همه محدّثان و دانشمندان آنها مى باشند، روایات مربوط به حضرت مهدى(علیه السلام)را از: عمر بن خطّاب، عبداللّه بن مسعود، عبداللّه بن عبّاس، ثوبان، جابر بن عبداللّه انصارى، جابر بن سمره، عبداللّه بن عمر، عبداللّه بن عمرو بن عاص، أنس بن مالك، ابوسعید خدرى، اُمّ سلمه ـ همسر پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) ـ و غیر اینها نقل كرده اند.( )

به هر حال، آنچه از مجموع منابع تاریخى و حدیثى اهل سنّت استفاده مى شود این است كه: مسأله ظهور حضرت مهدى(علیه السلام) مورد اتفاق و اجماع مسلمین است; از این رو، در هر عصرى كتاب هایى در مسائل مختلف مهدویّت نوشته شده، به طورى كه هم اكنون بیش از پنجاه جلد كتاب مستقل از علماى اهل سنّت درباره حضرت ولىّ عصر(علیه السلام) در دسترس قرار دارد كه این خود نشانه اهمیّت مسأله مهدویّت در نزد مسلمانان است.
استاد «على محمد على دخیّل» اسامى 205 كتاب از بزرگان علماى سنّى را در كتاب نفیس خود «الامام المهدى(علیه السلام)» آورده است كه سى نفر از آنها مستقلاً در باره حضرت ولى عصر(علیه السلام) كتاب نوشته اند، و 31 نفرشان فصلى را در كتاب هاى خود به رو
اكنون نمونه هایى از این احادیث را كه در معتبرترین كتب روایتى اهل سنّت و حتّى در برخى از «صحاح ششگانه» آمده است، در اینجا نقل مى نماییم.
1 ـ امام احمد حنبل، در كتاب «مسند» خود، از پیغمبر اكرم(صلى الله علیه وآله وسلم) نقل مى كند كه فرمود:
«اُبشّركم بالمهدی، یُبعث فی اُمّتی على اختلاف من الناس و زلازل، فیملأ الأرض قسطاً و عدلاً كما مُلئت جوراً و ظلماً یرضى عنه ساكن السماء والأرض، یقسّم المال صحاحاً.
فقال له رجل: ما صحاحاً؟

قال(صلى الله علیه وآله وسلم): بالسویّه بین الناس.
قال: ویملأ اللّه قلوب اُمّه محمّد(صلى الله علیه وآله وسلم) غنىً، ویسعهم عدله حتّى یأمر منادیاً فیقول: من له فی مال حاجه؟ فما یقوم من الناس إلاّ رجلٌ، فیقول: إئتِ السادن ـ یعنی الخازن ـ فقل له: إنّ المهدی یأمرك أن تعطینی مالاً، فیقول له: احث حتّى إذا جعله فی حجره وأبرزه ندم فیقول: كنت أجشع اُمّه محمّد(صلى الله علیه وآله وسلم) نفساً أو عجز عنّی ما وسعهم.
قال: فیردّه فلا یقبلُ منه فیقال له: إنّا لا نأخذ شیئاً أعطیناه».( )
«شما را به ظهور مهدى(علیه السلام) بشارت مى دهم، او در میان اُمّت من برانگیخته مى شود، ظهور وى پس از اختلاف زیاد و تزلزل و عدم امنیّت خواهد بود. پس از ظهور، زمین را پر از عدل و داد مى كند، همان گونه كه پر از ظلم و جور شده است. ساكنان آسمانها و زمین از او راضى مى شوند، و اموال را به طور صحیح تقسیم مى كند.
مردى پرسید: معنى صحیح چیست؟

فرمود: مال را به طور مساوى در میان مردم تقسیم مى نماید.
سپس فرمود: خداوند دلهاى پیروان محمّد(صلى الله علیه وآله وسلم) را پر از بى نیازى مى كند، و عدالت مهدى(علیه السلام) همه جا را فرا مى گیرد، تا آنجا كه دستور مى دهد كسى با صداى بلند اعلام كند: هركس نیاز مالى دارد برخیزد. هیچ كس اظهار نیاز نمى نماید جز یك نفر.
امام دستور مى دهد نزد خزینه دار برود و به او بگوید: مهدى(علیه السلام) به تو فرمان مى دهد كه مالى در اختیار من قرار دهى.
خزینه دار مى گوید: بگیر، و دامن او را پر مى كند. چون در اختیار او قرار مى گیرد پشیمان مى شود كه چرا آزمند و حریص شده است. لذا مال را بر مى گرداند، ولى خزینه دار نمى پذیرد و مى گوید: ما آنچه را كه بخشیدیم پس نمى گیریم».

همچنین امام احمد حنبل، در كتاب «مسند» خود از ابوسعید خدرى نقل مى كند:
«قال رسول اللّه(صلى الله علیه وآله وسلم): تملأ الارضُ ظلماً و جوراً، ثمّ یخرج رجل من عترتی یملك سبعاً ـ أو تسعاً ـ فیملأ الأرض قسطاً و عدلاً».( )
«پیامبر اكرم(صلى الله علیه وآله وسلم) فرمود: هنگامى فرا مى رسد كه زمین پر از ظلم و جور شود، آن وقت مردى از خاندان من قیام مى كند هفت ـ یا نُه ـ سال در روى زمین حكومت مى كند، و زمین را پر از عدل و داد مى نماید».

2 ـ محمّد بن اسماعیل بخارى، نامى ترین محدّث اهل سنّت در كتاب «صحیح» خود از ابوهریره نقل مى كند:
«قال رسول اللّه(صلى الله علیه وآله وسلم): كیف أنتم إذا نزل ابن مریم فیكم وإمامكم منكم؟».( )
«پیامبر اكرم(صلى الله علیه وآله وسلم) فرمود: چگونه خواهید بود هنگامى كه عیسى بن مریم(علیه السلام)در میان شما نازل شود و امام شما از میان خود شما باشد؟».
همچنین «بخارى» در كتاب «صحیح» خود، از سعید بن مسیّب، از ابوهریره نقل مى كند كه پیامبر اكرم(صلى الله علیه وآله وسلم) فرمود:
«والّذی نفسی بیده! لیوشكنّ أن ینزل فیكم ابن مریم حكماً عدلاً، فیكسر الصلیب ویقتل الخنزیر ویضع الجزیه ویفیض المال حتّى لایقبله أحد حتّى تكون السجدهُ الواحده خیراً من الدنیا وما فیها».

«به خداى بزرگ سوگند! به یقین پسر مریم به عنوان داورى دادگر در میان شما نازل خواهد شد. صلیب را خواهد شكست، و خوك را از میان خواهد برد، و جزیه را كنار خواهد گذاشت، و به قدرى ثروت خواهد بخشید كه دیگر كسى نپذیرد. در آن روزگار، یك سجده براى خدا بهتر از همه دنیا و هرچه در آن است خواهد بود».
3 ـ مسلم بن حجّاج نیشابورى در كتاب «صحیح» خود ـ كه دوّمین كتاب معروف از كتب «صحاح» اهل سنّت است ـ از ابو سعید خدرى و جابر بن عبداللّه انصارى نقل مى كند كه پیامبر اكرم(صلى الله علیه وآله وسلم) فرمود:

«یكون فی آخر الزمان خلیفه یقسم المال ولایعدّه».( )
«در آخر الزمان خلیفه اى مى آید كه مال را ـ به طور مساوى ـ تقسیم مى كند و آن را نمى شمارد».
همچنین «مسلم» در كتاب «صحیح» خود، از جابر بن عبداللّه انصارى نقل مى كند كه پیامبر گرامى اسلام(صلى الله علیه وآله وسلم) فرمود:
«یكون فی آخر اُمّتی خلیفه یحثی المال حثیاً، لایعدّه عدداً».( )
«در پایان روزگار اُمّت من، خلیفه اى مى آید كه مانند سیل بخشش مى كند و آن را نمى شمارد».
4 ـ ابن ماجه در كتاب «سنن» خود، فصل «ابواب الفتن»، باب خروج المهدی(علیه السلام) از قول على بن ابى طالب(علیهما السلام) آورده است كه رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم)فرمود:
«المهدیّ منّا أهل البیت، یصلحهُ اللّهُ فی لیله»( )
«مهدى از ما اهل بیت است، و خداوند یك شبه او را آماده قیام مى كند»

و نیز ابن ماجه در «سنن» خود آورده است كه رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) فرمود:
«ما اهل بیتى هستیم كه خداوند به جاى این دنیا، آخرت را براى ما برگزیده است. همانا اهل بیتم پس از من دچار آوارگى، سختى و گرفتارى خواهند گردید، تا این كه گروهى از مشرق برخیزند كه با خود پرچم هاى سیاه دارند، آنها حقّ (و یا خیر) رامى طلبند كه به آنها داده نمى شود، پس مى جنگند و پیروز مى شوند و هرچه بخواهند به آنها داده مى شود ولى آنها نمى پذیرند ـ و زیر بار نمى روند ـ تا این كه حكومت را به دست مردى از اهل بیتم بسپارند كه جهان را پر از عدل و داد خواهد كرد پس از آن كه پر از ظلم و ستم شده باشد. پس هركه آن زمان را دریابد به سوى آنان بشتابد، هرچند چهار دست و پا بر روى برف و یا یخ به سوى آنان برود».( )
5 ـ ابو داوود سیستانى در كتاب «سنن» خود ـ كه یكى از كتب «صحاح ششگانه» است ـ از ابى الطفیل از على(علیه السلام)نقل مى كند كه رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) فرمود:

«لو لم یبق من الدهر إلاّ یوم لبعث اللّه رجلاً من أهل بیتی، یملأها عدلاً كما ملئت جوراً».( )
«اگر از عمر دنیا جز یك روز باقى نماند، خداوند مردى از اهل بیت مرا بر انگیزد تا زمین را پر از عدل و داد كند بعد از آن كه پر از ظلم و ستم شده باشد».
همچنین ابو داوود در كتاب «سنن» خود، از ابوسعید خدرى نقل مى كند:
«قال رسول اللّه(صلى الله علیه وآله وسلم): المهدیُّ منّی، أجلى الجبهه، أقنى الأنف، یملأ الأرض قسطاً و عدلاً كما مُلئت جوراً و ظلماً، یملك سبع سنین».
«پیامبر اكرم(صلى الله علیه وآله وسلم) فرمود: مهدى از من است. پیشانیش باز و نورانى، و بینى اش كشیده و باریك است. زمین را پر از عدل و داد مى كند همان گونه كه پر از ظلم و ستم شده است، هفت سال حكومت مى كند».
6 ـ ابو عیسى محمّد بن عیسى بن سوره ترمذى، در كتاب «الجامع الصحیح» معروف به «سنن ترمذى» از عبداللّه بن عمر از پیامبر اكرم(صلى الله علیه وآله وسلم) نقل مى كند كه فرمود:

«لاتذهب الدنیا حتّى یملك العرب رجل من أهل بیتی، یواطىء اسمه اسمی»( )
«دنیا به آخر نمى رسد، تا این كه مردى از اهل بیت من عرب را مالك شود او همنام من است».
همچنین ترمذى در كتاب «سنن» خود، از ابو هریره نقل مى كند كه پیامبر اكرم(صلى الله علیه وآله وسلم)فرمود:
«لو لَم یبق من الدنیا إلاّ یوم لطوّل اللّه ذلك الیوم حتّى یلی رجل من أهل بیتی یواطىء اسمه اسمی».( )

«اگر به پایان دنیا جز یك روز باقى نماند، خداوند آن روز را به حدّى طولانى مى سازد تا مردى از اهل بیت من كه هم نام من است، زمام اُمور را به دست بگیرد».
7 ـ ابو عبدالرحمان احمد بن شعیب، معروف به نسائى در كتاب «سنن» خود ـ كه یكى از كتب «صحاح ششگانه» به شمار مى رود ـ در كتاب جهاد «غزوه هند»، از ثوبان، غلام رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) نقل مى كند كه پیامبر اكرم(صلى الله علیه وآله وسلم)فرمود:
«عصابتان من اُمّتی أحرزهما اللّه من النار، عصابه تغزو الهند، و عصابه تكون مع عیسى بن مریم(علیهما السلام)».( )
«دو گروه از اُمّتم هستند كه خداوند آنها را از آتش دوزخ حفظ خواهد نمود; گروهى كه براى فتح هندوستان عزیمت مى كنند، و گروهى دیگر كه با عیسى بن مریم(علیه السلام)همراه خواهند بود».

و نیز نسائى در كتاب «سنن» خود ـ بنابر نقل «غایه المرام» و «ینابیع المودّه» ـ در باب: «ما جاء فی العرب و العجم» در جلد سوّم، از مسعده نقل كرده است كه پیامبر اكرم(صلى الله علیه وآله وسلم)فرمود:
«ابشروا و بشّروا، إنّما اُمّتی كالغیث لایُدرى آخره خیر أم أوّله، أو كحدیقه أطعم منها فوج عاماً، ثمّ أطعم منها فوج عاماً، لعلّ آخرها فوجاً یكون أعرضها عرضاً وأعمقها عمقاً، وأحسنها حسناً، كیف تهلك اُمّه أنا أوّلها، والمهدیّ أوسطها، والمسیح آخرها، ولكن بین ذلك ثیح أعوج لیسوا منّی ولا أنا منهم».( )

«مژده باد شما را و به دیگران نیز مژده دهید كه مَثَلِ اُمّت من چون باران است كه معلوم نیست، آخر آن بهتر است یا اوّل آن و مانند بوستانى است كه گروهى در مدّت یك سال از آن استفاده كنند و سپس گروهى دیگر از آن بهره بردارى نمایند، (كسى چه مى داند) شاید آخرین گروه مردمى داناتر، كنجكاوتر، ونیكوتر باشند. چگونه هلاك مى شود اُمّتى كه من در اوّل آن، و مهدى(علیه السلام) در وسط آن، و مسیح(علیه السلام)در آخر آن باشد، و لكن در این میان مردمانى كج و گمراه خواهند بود كه نه آنها از منند و نه من از آنها هستم».( )
آنچه تا اینجا نقل نمودیم نمونه اى از انبوه روایاتى است كه نامى ترین محدّثان اهل سنت آنها را در معتبرترین كتب روایتى خود، آورده اند و ما نیز آنها را به عنوان پاسخى براى كسانى كه تحت تأثیر عواطف شخصى و تعصّب خاص مذهبى قرار گرفته و به مبارزه با شیعه برخاسته و مسأله «مهدویت» را افسانه اى پنداشته اند كه تنها «شیعه» معتقد به آن است در اینجا آوردیم، باشد كه روزى به خود آیند و بر میراث پیامبر خویش (عترت و اهل بیت آن حضرت) بیش از این ظلم و ستم روا ندارند.

در روایاتى كه شیعه و سنى از پیامبر اكرم(صلى الله علیه وآله وسلم) و امامان اهل بیت(علیهم السلام) نقل كرده اند، تنها به ذكر كلیات اكتفا نشده است، بلكه از اوصاف، خصوصیات و ویژگى هاى آن حضرت نیز سخن رفته است كه براى مزید اطلاع، فهرست قسمتى از آنها را از نظر خوانندگان گرامى مى گذرانیم.
اعتراف صریح یا ضمنى بیش از یكصد و بیست نفر از علماى سنى به فرزند امام حسن عسكرى بودن حضرت مهدى و لوازم آن
همچنانكه در بحث وبررسى پیرامون حسینى بودن حضرت مهدى منتظر خاطرنشان گردید كه از طرف محمد بن عبدالله معروف به نفس زكیه ( اولین مدعى دروغین مهدویت در اسلام ) یا از طرف محمد بن عبدالله منصور دوانیقى ( خلیفه عباسى و دومین مدعى دروغین مهدویت ) فراز « واسم ابیه اسم ابى » به حدیث پیامبر اكرم (صلى الله علیه وآله) كه فرمود: « المهدى اسمه اسمه » اضافه شد و تنها در سنن ابى داود و سنن ابن ماجه مندرج گردید ، تا مهدى موعود « محمد بن عبداللّه » تلقى شود و مهدویت كسى كه خود هم نام باپیامبر است و پدرش همنام با پدر پیامبر ، جا اندازى و قابل قبول گردد ومهدویت « محمد بن الحسن العسكرى » از اعقاب و فرزندان حسین بن على به دست فراموشى سپرده شود.
این موضوع در عین حالى كه طبق نظر علماى حدیث شناس سنى ساخته گى بودن آن ثابت و مسلم و شرحش به نظر رسید ، تا هم اكنون بین ببعض نویسندگان سنى و بخصوص سنى هاى وهابى مطرح است كه مى گویند: « مهدى ، محمد بن عبدالله است »!

اكنون با توجه به تعداد یكصد و دوازده نفر از علما و مورخین نامبرده سنى كه هریك اعتراف كتبى به ولادت حضرت مهدى در سنه 255 هجرى نموده و همه آنها آن حضرت را بدون شك وتردید بلكه بطور مسلم و قاطعانه فرزند امام حسن عسكرى(علیه السلام) ( امام یازدهم شیعه ) معرفى و اعلام كرده اند.
و اضافه بر این عده تعداد چهارده نفر دیگر از اعلام تاریخى سنى در كتاب ارزشمند و پرمایه « دفاع عن الكافى » تألیف آقاى سید ثامر هاشم حبیب عمیدى ، معرفى شده اند كه مجموعا 126 نفر اعتراف به ولادت آن حضرت نموده اند ، دیگر جاى هیچ گونه حرف و نقلى براى مهدى فرزند امام حسن عسكرى بودن ، و ساختگى بودن فراز « واسم ابیه اسم ابى » بر جاى نمانده كه متاسفانه بعد از این همه بحث و گفتگو و نقلیات حدیثى و اعترافى پیرامون فرزند امام عسكرى بودنِ مهدى منتظر ، یك سنى متجدد مآب و غرب زده با انكار صاحب فرزند بودن امام حسن عسكرى ، مشت خیانت خود راباز كند و آبروى خود را به باد دهد.

آرى دكتر عبداللّه غفارى در نوشته هاى گزارشى خود به عنوان « پروتوكلات آیات قم » ــ ص 11 چاپ 1411 هجرى ، 1991 م ، ــ وانمود كرده كه تاریخ مى گوید امام حسن عسكرى درگذشت و فرزندى برجاى نگذارد و امام مهدى منتظر متولد نشده!.
ــ توضیحا متن اصلى اربعین حافظ ابونعیم بنظر نرسیده ، ولى سیوطى ( متوفى 911 هـ ) آن را با احادیث فراوان دیگرى دسته بندى و تنظیم و به « العرف الوردى فى اخبار المهدى » نامگذارى و به ضمیمه دهها رساله دیگر مجموعه « الحاوى للفتاوى » را ارائه داده كه بسال 1378هـ 1959م در مصر چاپ و منتشر گردیده ، و از علماى شیعه اربلى در « كشف الغمه » ، بحرانى در « غایه المرام » و علامه مجلسى دوم در « بحارالانوار » ( ج 1 ص 78 ــ 85 ) و عاملى در « اعیان الشیعه » ( جزء 4 بخش 3 ) و بلاغى در « حجت بالغه » و مؤلفین « نامه دانشوران » در ج 2 این كتاب آن را درج نموده اند .

ــ این روایت را در مناقب نیافتم ولى در مقتل ج 1 ص 146 ذكر شده.
ــ این كتاب تألیف این ضعیف ، شامل 56 متن حدیثى ، تاریخى ، كلامى و ادبى اختصاصى یا ضمنى اهل تسنن است درباره حضـرت مهدى( عج ) ، كه براى دومین بار بسال 1402 در دو جلد بزرگ در بیروت چاپ و منتشر شده است.
ــ جهت آگاهى بر مصادر شرح حال او و نسخه كتابش مراجعه شود به « الذریعه » 23/233 ، و « معجم المؤلفین » 6/20
ــ نسخه مخطوط « الدر المنظم » در كتابخانه حسین باشا در آستانه تركیه بشماره 346 موجود است. ] الغدیر 5/414 [
ــ این كتاب كراراً در حاشیه « نورالابصار » شبلنجى ، ویكبارهم در حاشیه « مشارق الانوار » حمزاوى در مصر به چاپ رسیده است.

اعتراف دانشمندان اهل سنّت به صحّت احادیث مهدى(علیه السلام)
شامل:
1 ـ یك سند تاریخى و مدرك زنده
2 ـ توضیح مختصرى پیرامون بیانیه علماى حجاز
3 ـ مخالفان وجود حضرت مهدى(علیه السلام) چه مى گویند؟
علماى اهل سنت، فقط به نقل روایات راجع به حضرت مهدى(علیه السلام) در صحاح خود و دیگر كتب معتبر دیگر اكتفا نكرده اند، بلكه گروه زیادى از شخصیّت هاى برجسته ایشان اعتراف كرده اند كه این احادیث، «مشهور» یا «متواتر» است.

اینك براى مزید اطّلاع، نمونه هایى از اعتراف برخى از این دانشمندان را در این جا نقل مى كنیم:
1 ـ محمّد شبلنجى، دانشمند معروف مصرى، در كتاب «نور الابصار» چنین مى نویسد:
«تواترت الأخبار عن النبیّ(صلى الله علیه وآله وسلم) على أنّ المهدی من أهل بیته وأنّه یملأ الأرض عدلاً».( )
«اخبار متواترى از پیامبر اكرم(صلى الله علیه وآله وسلم) رسیده است كه مهدى(علیه السلام) از خاندان اوست و زمین را از عدل پر مى كند».
2 ـ شیخ محمّد صبّان، در كتاب «اسعاف الراغبین» چنین مى گوید:
وقد تواترت الأخبار عن النبىّ(صلى الله علیه وآله وسلم) بخروجه، وأنّه من أهل بیته، وأنّه یملأ الأرض عدلاً، وأنّه یساعد عیسى(علیه السلام) على قتل الدجّال بباب لد بأرض فلسطین، وأنّه یؤمّ هذه الاُمّه ویصلّی عیسى خلفه».( )

«اخبار متواترى از پیامبر اكرم(صلى الله علیه وآله وسلم) نقل شده است كه مهدى(علیه السلام) قیام خواهد كرد و این كه او از خاندان پیغمبر(صلى الله علیه وآله وسلم)است و زمین را پر از عدل مى كند و حضرت عیسى(علیه السلام)را بر كشتن دجّال در سرزمین فلسطین دم دروازه «لُد» یارى مى دهد و بر این اُمّت امامت مى كند و حضرت عیسى(علیه السلام)پشت سر او نماز مى گزارد.
3 ـ ابن حجر عسقلانى، در كتاب «فتح البارى» درباره اخبار و احادیث راجع به حضرت مهدى(علیه السلام) مى گوید:
«اخبار به تواتر رسیده است كه مهدى(علیه السلام) از این اُمّت است، و عیسى بن مریم از آسمان فرود مى آید و پشت سر او نماز مى خواند»( )
4 ـ ابن حجر هیثمى مكّى، در كتاب «الصواعق المحرقه» از ابوالحسن آبرى، چنین نقل مى كند:

«قد تواترت الأخبار و استفاضت بكثره رواتها عن المصطفى(صلى الله علیه وآله وسلم)بخروجه و أنّه من أهل بیته و أنّه یملأ الأرض عدلاً».( )
«اخبار متواترى از پیامبر اكرم نقل شده است كه «مهدى» ظهور خواهد كرد و اینكه او از اهل بیت پیامبر است و زمین را از عدل و داد پر خواهد نمود».
5 ـ ابو الطیّب سیّد محمّد صدّیق حسینى بخارى قنوجى هندى، در كتاب «الاذاعه لما كان و ما یكون بین یدی الساعه»، چنین مى نویسد:

«. . . برخى از احادیث حضرت مهدى(علیه السلام) صحیح، برخى حسن و برخى ضعیف است و جریان ظهور حضرت مهدى(علیه السلام)بین تمام مسلمانان مشهور و در طول تاریخ اسلام شهرت یافته است كه ناگزیر باید در آخر الزمان مردى از اهل بیت پیامبر ظهور كند و دین را تأیید بخشد و عدل و داد را ظاهر نماید و همه مسلمانان از او پیروى نمایند و بر تمام ممالك اسلامى مستولى گردد و او «مهدى» نامیده مى شود و پس از ظهور او، «دجّال» خروج مى نماید و طبق روایات وارده خروج دجّال از علایم قیامت است و حضرت عیسى(علیه السلام)بعد از ظهور او از آسمان فرود مى آید و در مورد قتل دجّال به او كمك مى كند ـ یا این كه همراه او نازل مى شود و او را در كشتن دجّال یارى مى دهد ـ و به هنگام اداى نماز صبح به او اقتدا مى نماید و پشت سر آن حضرت نماز مى گزارد . . . و روایات مربوط به دجّال و حضرت عیسى(علیه السلام)به حدّ تواتر رسیده است».( )

6 ـ شیخ منصور على ناصف، از دانشمندان معروف جامع «الازهر» مصر و نویسنده كتاب «التاج الجامع للاُصول» كه در این كتاب معروف خود، احادیث قابل اطمینان كتب حدیث اهل سنّت را جمع آورى نموده است، و شش نفر از علماى برجسته مصر بر آن تقریظ نوشته اند، و آن را با شرحى به نام «غایه المأمول» به منظور بیان و توضیح احادیث آن توأم نموده اند. او در جلد پنجم یعنى در «كتاب الفتن و علامات الساعه» چنین مى نویسد:

«الباب السابع فی الخلیفه المهدی ـ رضی اللّه عنه ـ اشتهر بین العلماء ـ سلفاً وخلفاً ـ أنّه فی آخر الزمان لابدّ من ظهور رجل من أهل البیت یسمّى «المهدی» یستولی على الممالك الإسلامیّه، ویتّبعه المسلمون، و یعدل بینهم، ویؤیّد الدین . . .
و قد روى أحادیث المهدی جماعه من خیار الصحابه، وخرّجها أكابر المحدّثین كأبی داوود والترمذی وابن ماجه و الطبرانی وأبی یعلی والبزّاز والإمام أحمد والحاكم ـ رضی اللّه عنهم أجمعین ـ و لقد أخطأ من ضعّف أحادیث المهدی كلّها كابن خلدون وغیره . . .»

«در میان دانشمندان امروز و گذشته اهل تسنّن، مشهور است كه سرانجام باید در آخر الزمان مردى از اهل بیت پیامبر به نام «مهدى(علیه السلام)» ظهور كند. او بر كشورهاى اسلامى مسلّط شود و مسلمانان نیز از او پیروى كنند و مهدى(علیه السلام) در میان آنان به عدالت رفتار كند و دین اسلام را تأیید بخشد.
احادیث راجع به مهدى(علیه السلام) را گروهى از برگزیدگان صحابه پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم)روایت كرده اند و محدّثان بزرگ مانند: ابى داوود، ترمذى، ابن ماجه، طبرانى، ابو یعلى، بزّاز، امام احمد حنبل و حاكم نیشابورى، در كتب خود آورده اند.

كسانى كه تمام احادیث مهدى(علیه السلام) را ضعیف شمرده اند مانند «ابن خلدون» و دیگران، راه خطا پیموده اند و این حدیث كه «ابن خلدون» نقل كرده است كه «مهدى، همان عیسى بن مریم است» ضعیف است چنان كه بیهقى و حاكم نیشابورى و غیر اینان به این معنا تصریح كرده اند.
منصور على ناصف پس از اشاره به كتاب «شوكانى»، عالم معروف اهل سنّت، كه درباره تواتر احادیث مربوط به «مهدى(علیه السلام)» و خروج دجّال و بازگشت حضرت عیسى است، چنین مى گوید:
«هذا یكفی لمن كان عنده ذرّه من إیمان وقلیل من انصاف»( )
«آنچه گفته شد براى كسانى كه ذرّه اى ایمان و اندكى انصاف داشته باشند، كفایت مى كند».
7 ـ احمد زینى دحلان، دانشمند معروف حجاز و مفتى بزرگ مكّه، در كتاب «الفتوحات الاسلامیّه» چنین مى نویسد:
«احادیثى كه در آن از «مهدى» سخن رفته است بسیار زیاد و «متواتر» است و البتّه در میان آن همه احادیث صحیح، روایات ضعیف هم زیاد است; ولى به واسطه كثرت این احادیث و فزونى راویان آنها و محدّثان فراوانى كه این روایات را در كتب خود آورده اند، جمعاً مفید قطع و یقین است».
سپس این دانشمند مى نویسد:

«محمّد بن عبدالرسول برزنجى، در آخر كتاب «الاشاعه فی اشراط الساعه» یاد آور شده است كه اخبار مهدى موعود(علیه السلام)متواتر مى باشد و امرى مسلّم است.
از این احادیث به یقین باید دانست كه «مهدى» از فرزندان فاطمه(علیها السلام)است و زمین را از عدل و داد پر مى كند».( )
8 ـ وهّابیان، نیز كه از تندروترین گروه هاى اسلامى اهل تسنّن به شمار مى روند، مسأله «مهدویت» و تواتر احادیث مربوط به حضرت مهدى(علیه السلام) را پذیرفته اند و با سایر فِرَقِ مسلمین اتّفاق نظر دارند و به طور جدّى از آن دفاع مى كنند و آن را از عقاید قطعى و مسلّم اسلامى مى دانند.
1 ـ یك سند تاریخى و مدرك زنده
هم اكنون به منظور تأیید این گفتار، بیانیه مهمّى را مى آوریم كه از طرف رابطه العالم الاسلامى، مركز مهم دینى وهّابیها، در پاسخ سؤال یك نفر مسلمان از اهالى «كنیا» صادر شده است.
«بعد التحیّه;
«جواباً عمّا یسأل عنه المسلم الكینی، فی شأن المهدی المنتظر، عن موعد ظهوره، و عن المكان الّذی یظهر منه و عن ما یطمئنه عن المهدی(علیه السلام):
هو: محمّد بن عبداللّه، الحسنی العلوی الفاطمی المهدی الموعود المنتظر. موعد خروجه فی آخر الزمان، و هو من علامات الساعه الكبرى، یخرج من المغرب ویُبایعُ له فی الحجاز فی مكّه المكرّمه بین الركن والمقام، بین باب الكعبه المشرّفه والحجر الأسود عند الملتزم.

ویظهر عند فساد الزمان وانتشار الكفر وظلم الناس، یملأ الأرض عدلاً و قسطاً كما مُلئت جوراً و ظلماً. یحكم العالم كلّه وتخضع له الرقاب بالاقناع تاره و بالحرب اُخرى. وسیملك الأرض سبع سنین، وینزل عیسى(علیه السلام)من بعده فیقتل الدجّال، أو ینزل معه فیساعده على قتله بباب لدّ بأرض فلسطین. وهو آخر الخلفاء الراشدین الاثنى عشر الّذین أخبر عنهم النبی ـ صلوات اللّه وسلامه علیه ـ فی الصحاح. واحادیث المهدی وارده عن الكثیر من الصحابه یرفعونها الى رسول اللّه(صلى الله علیه وآله وسلم)و . . .
وقد نصّ على أنّ أحادیث المهدی، أنّها متواتره، جمع من الأعلام قدیماً وحدیثاً، منهم السخاوی فی «فتح المغیث» . . . و نصّ الحفّاظ و المحدّثون على أنّ أحادیث المهدی فیها الصحیح والحسن. ومجموعها متواتر مقطوع بتواتره و صحّته. وأنّ الاعتقاد بخروج المهدی واجب، وأنّه من عقائد أهل السنّه والجماعه، ولاینكرها إلاّ جاهل بالسنّه، و مبتدع فی العقیده».( )
متن كامل بیانیّه علماى حجاز

«پس از اداى سلام. این پاسخ سؤال مسلمان «كنیایى» است كه از «مهدى منتظر» و هنگام ظهور او و محل ظهورش پرسش نموده است.
«مهدى»، محمّد بن عبداللّه حسنى، علوى و فاطمى است و او مهدى موعود منتظر است. موقع ظهور وى در آخر الزمان است و ظهورش از نشانه هاى قیامت مى باشد. از غرب ظاهر مى شود، و در حجاز در مكّه مكرّمه بین «ركن و مقام» با آن حضرت بیعت مى نمایند.

هنگامى كه كفر و ظلم و فساد، عالم را فرا گرفته باشد، او ظهور مى كند و زمین را از عدل و داد پر مى كند همان گونه كه از جور و ستم پر شده باشد. بر همه جهان حكومت خواهد كرد و همه جهانیان در برابر او سر تعظیم فرود خواهند آورد و همگى تسلیم وى خواهند شد، یا به میل و دلخواه یا با نبرد.
او تمام روى زمین را مالك خواهد شد، و حضرت عیسى(علیه السلام)بعد از ظهور او، از آسمان فرود مى آید و «دجّال» را مى كشد و یا همراه با ظهورش از آسمان فرود مى آید و حضرت مهدى(علیه السلام) را بر كشتن «دجّال» بر درِ دروازه «لد» در سرزمین فلسطین، یارى مى دهد.
مهدى(علیه السلام) آخرین خلفاى راشدین دوازده گانه است كه پیامبر از آنها خبر داده است و در صحاح اهل سنت آمده است.

برای دریافت اینجا کلیک کنید

سوالات و نظرات شما

برچسب ها

سایت پروژه word, دانلود پروژه word, سایت پروژه, پروژه دات کام,
Copyright © 2014 nacu.ir
 
Clicky