توضیحات

توجه : این فایل به صورت فایل PDF (پی دی اف) ارائه میگردد

 کتاب رمان نقاب عاشق دارای 539 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در PDF می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل پی دی اف کتاب رمان نقاب عاشق  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه و مقالات ارائه میگردد

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی کتاب رمان نقاب عاشق،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن کتاب رمان نقاب عاشق :

کتاب رمان نقاب عاشق



قسمتی از رمان

خمیازه ای از خستگی کشیدم. روی زمین نشستم و کفش هایم را در آوردم. صدای داد و بیداد مامانم و آروشا را می شنیدم. حوصله ی جر و بحث های همیشگی آنها را نداشتم. سرم آن قدر درد می کرد که حد نداشت. بند کفشم را در دست گرفته بودم و کفش هایم را در هوا تاب می دادم. انرژی کافی برای بلند شدن نداشتم. دوست داشتم همان جا روی زمین بخوابم. چشم هایم تازه روی هم رفته بود که صدای گریه ی آروشا بلند شد. هق هق کنان می گفت: چرا همه اجازه دارن برن به جز من؟
زیرلب گفتم:
باز شروع شد.
صدای مامانم را می شنیدم که می گفت:
تو مثل اون دخترها نیستی. من از کجا بدونم این دخترها که با تو بیرون می یان چی کارن؟
آروشا بلافاصله جواب نداد. انگار هق هق گریه اش امانش نمی داد. سرم را در دستم گرفتم. آروشا می نالید:
خسته م کردی مامان به خدا!
من زیرلب گفتم:
منم خسته شدم به خدا!
مش رجب به سمتم آمد و گفت:
چی شده آقا؟
نگاهی به او کردم. چشم هایم از خستگی تار می دید. مش رجب باغبانمان بود. از وقتی چشم باز کرده بودم او برایمان کار می کرد. مرا جای پسر نداشته اش دوست داشت. من هم آن پیرمرد خمیده و چشم آبی را دوست داشتم. خمیازه ای کشیدم و گفتم:

هیچی. باز دارن توی سر و کله ی هم می زنن.
مش رجب گفت:
نه آقا! اون رو نمی گم. می گم شما چرا روی زمین نشستی؟
گفتم:
حال ندارم پاشم. تو برو سر کارت. من خوبم.
مش رجب نگاه مهربانش را از من گرفت و به سمت حیاط باصفا و زیبایمان رفت. به زور از جایم بلند شدم. هنوز صدای گریه های آروشا را می شنیدم. با بیحالی وارد خانه شدم. مامانم با عجله به سمتم آمد و گفت:
سلام! نباید توی این دو روز یه زنگ به من می زدی؟ مردم و زنده شدم.
در حالی که تلو تلو خوران به سمت اتاقم می رفتم گفتم:
چیه؟ فکر کردی از بالای کوه افتادم تو دره؟ یا فکر کردی توی جاده چپ کردم؟
مامانم به صورتش چنگ زد و گفت:
خدا نکنه!

نوع فایل :PDF

سایز:29.1 kb

تعداد صفحه:539

برای دریافت اینجا کلیک کنید

سوالات و نظرات شما

برچسب ها

سایت پروژه word, دانلود پروژه word, سایت پروژه, پروژه دات کام,
Copyright © 2014 nacu.ir
 
Clicky