توضیحات

توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد

 تحقیق تحلیل زندگی و آثار و افکار خواجه عبدالله انصاری دارای 162 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد تحقیق تحلیل زندگی و آثار و افکار خواجه عبدالله انصاری  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است

بخشی از فهرست مطالب پروژه تحقیق تحلیل زندگی و آثار و افکار خواجه عبدالله انصاری

چکیده    ;;
مقدمه    ;;;
اهدف تحقیق     
پیشینه تحقیق     
روش کار     
فصل اول: زندگی  و آثار خواجه عبدالله انصاری     
بخش اول: شرح احوال و آثار خواجه عبدالله انصاری    
1-1-شرح احوال خواجه عبدالله انصاری    
1-1-1- تولد     
1-1-2- نسب    ;;
1-1-3- کودکی و نوجوانی      ;
1-1-3-1- سنین 1 تا 10 سالگی    ;
1-1-3-2- سنین 11 تا 19 سالگی   
1-1-3-3- 20 تا 27 سالگی      
1-1-3-4- 28 تا 35 سالگی      
1-1-4- خصوصیات ظاهری    ;;
1-1-5- معلومات شیخ       
1-1-6- مذهب خواجه       
1-1-7- فرزندان خواجه   
1-1-8- سفرهای خواجه   
1-1-9- آثار خواجه       ;
1-1-9-1- طبقات¬الصوفیه      
1-1-9-2- رساله چهل و دو فصل    ;
1-1-9-3- رساله ذکر      ;
1-1-9-4- من مناجاه و فوائده   
1-1-9-5- رساله دل و جان    ;
1-1-9-6- رساله واردات      
1-1-9-7- پرده حجاب حقیقت ایمان   
1-1-9-8-محبت¬نامه  
1-1-9-9- ذم¬الکلام       
1-1-9-10-کنزالسالکین     
1-1-9-11-قلندرنامه  
1-1-9-12-الهی¬نامه  
1-1-9-13- فوائد      
1-1-9-14- علل¬المقامات      
1-1-9-15-گزیده¬هایی از مقولات و اندرزها     
1-1-9-16-مناجات¬نامه     
1-1-9-17-صدمیدان   
1-1-9-18-منازل¬السائرین    ;;
1-1-10-شخصیت علمی خواجه عبدالله    ;
1-1-11-فرقه شیخ      
1-1-12- ویژگی¬های رفتاری شیخ    ;
1-1-13- معاصران خواجه    ;;
1-1-13-1- عارفان  و صوفیان    ;
1-1-13-1-1- شیخ ابوالحسن خرقانی    
1-1-13-1-2- ابوعبدالله ابن ماکو    
1-1-13-1-3- ابوسعید ابوالخیر   
1-1-13-1-4-ابوالقاسم قشیری    ;
1-1-13-1-5- ابوالحسن هجویری جلابی     
1-1-13-1-6- ابوحامد محمد غزالی طوسی   
1-1-13-2- شاعران      
1-1-13-2-1- فردوسی     
1-1-13-3- سیاستمداران     
1-1-13-3-1- خواجه نظام¬الملک   
1-1-13-3-2-محمود، مسعود و مودود    
1-1-13-4- دانشمندان   
1-1-13-5- مفسران قرآن    
1-1-14-تأثیرپذیرفتگان از خواجه عبدالله   
1-1-14-1-شاگردان خواجه    ;
1-1-14-2- تأثیر پذیرفتگان ادبی    ;
1-1-15- وفات   
بخش دوم تحلیل زندگی و آثار خواجه عبدالله انصاری  
1-2- تحلیل زندگی و آثار     
1-2- 1-تحلیل زندگی  
1-2-1-1-ریاضت  
1-2-1-1-1- ریاضت اقوال    ;
1-2-1-1-2- ریاضت افعال    ;
1-2-1-1-3- ریاضت اخلاق    ;
1-2-2- تحلیل آثار      
1-2-2-1-کاربرد سجع در آثار خواجه    
1-2-2-2-کاربرد قالب حکایت در آثار خواجه    
1-2-2-3-کاربرد آیات و احادیث در آثار خواجه 
1-2-2-4-کاربرد شعر در آثار خواجه   
1-2-2-5-کاربرد تخلص شعری در اشعار خواجه  
1-2-2-6-صدمیدان   
1-2-2-7-منازل¬السائرین    ;;
1-2-2-8-مناجات¬نامه     
1-2-2-9- طبقات¬الصوفیه    ;
1-2-3- تأثیر خواجه عبدالله از اساطیر و تلمیحات
1-2-3-1- اسطوره آفرینش انسان   
1-2-3-2- تلمیحات   
فصل دوم: تصوف یا  سیر و سلوک عملی خواجه عبدالله انصاری     ;
2-1- صوفی یا عارف      ;
2-1-1- صوفی    
2-1-2- عارف    
2-2- خواجه عبدالله صوفی است یا عارف    ;;
2-3- رابطه عرفان و تصوف    ;
2-4- عرفان    ;
2-4-1- عرفان نظری  
2-4-2- عرفان عملی  
فصل سوم: عناصر فکری خواجه عبدالله انصاری 
3-1- افکار    ;
3-1-1- فقر از دیدگاه خواجه عبدالله   
3-1-2- اشاعه مذهب حنبلی    ;;
3-2- عقاید    ;;
3-2-1- تشبیه و تجسیم      ;
3-2-1-1- باب بیان آنکه خداوند متعال زنده (حی) است
3-2-1-2- باب بیان اینکه خداوند نمی¬خوابد    ;
3-2-1-3- باب ایضاح آنکه خدای تعالی شیء است    
3-2-1-4- باب توضیح این¬که خداوند شخص است
3-2-1-5- باب ایضاح اثبات نفس برای خداوند عز و جل
3-2-1-6- باب اثبات دو چشم برای خداوند    ;
3-2-1-7- باب ایضاح جهات برای خداوند    ;
3-2-1-8- باب اثبات گوش و چشم برای خداوند 
3-2-1-9- باب اثبات دست بر خداوند   
3-2-1-10- باب اثبات انگشتان برای خداوند   
3-2-1-11- باب ایضاح این¬که خداوند پای دارد 
3-2-1-12- باب اثبات هروله برای خداوند    ;
3-2-1-13- باب دیدن مؤمنان پروردگارشان را در قیامت بالعیان     
3-2-1-14- باب نزول  خداوند به آسمان دنیا   
3-2-1-15- باب اثبات خندیدن برای خداوند    ;
3-2-2- شریعت و طریقت و حقیقت    
3-2-3- جبر و اختیار      ;
3-2-4- امر به معروف و نهی از منکر    
3-3- آداب    ;
3-3-1- آداب پوشیدن خرقه   
3-3-2- آداب نشستن و برخاستن   
3-3-3- آداب رفتن به خانه   
3-3-4- آداب طعام خوردن   
3-3-5- آداب رفتن به مهمانی    ;
3-3-6- آداب شنیدن موسیقی    
3-3-7- آداب سفر رفتن    ;;
3-3-8- ادب در رساله کلمات    ;
3-4- جذبات    ;
3-5- شطحیات    
فصل چهارم: پیر، مراد و عشق    ;
4-1- پیر    ;
4-1-1- پیر و مرشد خواجه عبدالله انصاری    ;
4-2- عشق    ;
فصل پنجم: رموز و اصطلاحات صوفیه خواجه عبدالله انصاری     ;
5-1- توبه    ;
5-2- تواضع    
5-3- خوف   
5-4- رجا    ;
5-5- زهد    ;
5-6- ذکر    ;
5-7- صبر    ;
5-8- علم    ;
5-9- کرامت   
5-10- نفس   
5-11- وقت   
5- 12- یقین   
نتیجه¬گیری    ;
فهرست آیات و احادیث     
منابع و مآخذ   

بخشی از منابع و مراجع پروژه تحقیق تحلیل زندگی و آثار و افکار خواجه عبدالله انصاری

 1-  قرآن کریم

2- اسماعیل­پور، ابوالقاسم، اسطوره بیانِ نمادین، تهران، سروش، چاپ دوم،

3- انصاری، عبدالله بن محمد، تا ملکوت: بازنویسی و برگردان کتاب منازل­السائرین، به کوشش علی اوجبی، تهران، اهل قلم، 1382

4- ـــــــــــــــــــــــــــــــــ ، زادالعارفین، به تصحیح مراد اورنگ، تهران، خانقاه نعمت­اللهی، 1353

 5- ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ ،مجموعه رسائل خواجه عبدالله انصاری (ج اول)، به تصحیح محمد سرور مولایی، تهران، توس، 1372

 6- ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ،شرح منازل السایرین، به شرح عبدالرزاق کاشانی، نگارش علی شیروانی، الزهراء، تهران، 1373

7- ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ، رسائل خواجه عبدالله انصاری، به اهتمام محمد شیروانی، تهران، انتشارات بنیاد فرهنگ ایران،

8- انصاری، قاسم، مبانی عرفان و تصوف، تهران، طهوری، 1370

9- برنجکار، رضا، آشنایی با علوم اسلامی، انتشارات سمت و طه، تهران، 1378

10- جامی، عبدالرحمن بن احمد، نفحات­الانس، تهران، سخن، 1386ش

11- حائری، محمد حسن، راه گنج: اصول و مبانی عرفان و تصوف در ادب فارسی، تهران، انتشارات    مدینه،1379

12- حافظ، به اهتمام حسین پژمان، تهران، 1315، غزل شمار

13- حلبی، علی‌اصغر،  شناخت عرفان و عارفان ایرانی ، انتشارات زوار، چاپ دوم، تهران، 1360

14- خواجه­نصیری، منصورالدین، مناجات نامه خواجه عبدالله انصاری، تهران، اقبال، 1372 چاپ دوازدهم

15- روان فرهادی، عبدالغفور، خواجه عبدالله انصاری، ترجمه مجدالدین کیوانی، تهران، نشر مرکز،  1377

16- زرین­کوب، عبدالحسین،جستجو در تصوف ایران، انتشارات امیرکبیر، تهران،1357

 17- ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ، ارزش میراث صوفیه انتشارات امیرکبیر، چاپ پنجم، تهران،

18- دهخدا، علی­اکبر، ذیل واژه عرفان

19- سجادی، سید جعفر، فرهنگ لغات و اصطلاحات و تعبیرات عرفانی، تهران، انتشارات طهوری،1350

20- سجادی، سید ضیاءالدین، مقدمه­ای بر مبانی عرفان و تصوف، تهران، سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاه­ها(سمت)، 1380

21- سرژبورکوی، سرگذشت پیر هرات، ترجمه: دکتر روان فرهادی، تهران، انتشارات مولی، 1360

22- شمیسا، سیروس، سبک­­شناسی نثر، تهران، نشر میترا،

23- صفا، ذبیح­الله، تاریخ ادبیات ایران، تهران، فردوس،

24- عبدالمجید، محمد سعید، زندگی، آراء و عقاید فلسفی و کلامی شیخ عبدالله انصاری، تهران، عرفان،

25- فاضلی، قادر، جبر و اختیار و قضا و قدر در مثنوی مولوی،تهران، فضیلت علم، 1386

26- قشیری، ابوالقاسم عبدالکریم، ترجمه رساله قشیریه، بدیع­الزمان فروزانفر، تهران، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، 1374

 27- کی­منش، عباس، پرتو عرفان، تهران، سعدی،

28- محمدبن منور، اسرارالتوحید، به کوشش محمدرضا شفیعی کدکنی، تهران، آگاه،

29- مرتضوی، منوچهر، مکتب حافظ یا مقدمه بر حافظ­شناسی، تهران، انتشارات توس،

30- مطهری، مرتضی، آشنایی با علوم اسلامی (عرفان تصوف)، تهران، صدرا، 1358

31- مظاهرخویی، عشق و عرفان، تهران، مؤلف،1381

32- میرعابدینی، ابوطالب، دیوان کامل شمس مغربی،  انتشارات زوار، تهران، 1358

 33- نیکلسون، رینولد، پیدایش و سیر تصوف، محمد باقر معین، تهران، توس، 1357

34- یثربی، سید یحیی، عرفان نظری، دفتر تبلیغات اسلامی قم، ج2، 

35-  ـــــــــــــــــــــــ، عرفان عملی، مؤسسه بوستان کتاب، تهران، 1389

36- ـــــــــــــــــــــــ، عرفان و شریعت، تهران، انتشارات کانون اندیشه جوان، 1386

مقاله

37- شه­بخش، آمنه،1385، شناخت و تبیین انسان کامل در حوزه عرفان عملی، فصلنامه تخصصی ادبیات فارسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد خاش، صص 177- 130

38- حقیقی، رنجبر، سیری در عرفان و تصوف، فصلنامه کیهان اندیشه، شماره 54، خرداد و تیر

   1-1-  شرح احوال و آثار خواجه

1-1-1-تولّد:

خواجه عبدالله انصاری در روز جمعه دوم شعبان سال 396  (چهارم م 1006) در هرات زاده شد

 او می­گوید: « من به قهندژ زادم. به آنجا بزرگ شدم و ولادت من روز جمعه بوده است. در وقت غروب آفتاب، الثانی من شعبان، سنه ست و تسعین و ثلثمائه. هیچ جای به من دوستر از قهندژ نبود. همچنین می­گوید: من ربیعی­ام و در وقت بهار زاده­ام و بهار را سخت دوست دارم، آفتاب به هفدهم درجه ثور بوده که من به دنیا آمده­ام هرگاه که آفتاب بدانجا رسد سال من تمام گردد و آن میانه بهار بود وقت گل و ریاحین»

                                                                                           (جامی، 1386:  336)

1-1-2- نام ونسب:

تبارنامه انصاری را می­توان در قدیم­ترین نسخ آثار وی یافت

عبدالله ابو اسماعیل انصاری، فرزندِ محمد ابو منصور انصاری، فرزندِ علی ابو معد انصاری، فرزندِ احمد انصاری، فرزندِ علی انصاری، فرزندِ  جعفر انصاری، فرزندِ منصور انصاری، فرزندِ ابومنصور مت انصاری، فرزندِ طبذ- ابو ایوب خالد بن زیاد الخزرجی النجار الازدی

نام خانوادگی او مشتق است از انصار (یاران)، شهروندان مسلمان یثرب، بعدها موسوم به مدینه، که کریمانه به پیامبر و مهاجرین کمک کردند تا در 622م و ده سال پس از آن استقرار یابند. ابو ایوب کسی است که اثاثیه رسول الله را به منزل خود برد و وقتی آن حضرت از مکه مهاجرت کرد و به مدینه رسید به خانه او نزول کرد. ابو ایوب عهده­دار امور سفرهای پیامبر بود و چندی بعد به صاحب الرحل موسوم گردید. پیامبر پس از ورود به یثرب با اقامت اولیه خود در  منزل ابو ایوب، وی را افتخار بخشید. ابو ایوب سپس در جنگ بر ضد لشکریان روم (بیزانس) شرکت جست. پسر او، ابو منصور              مت الانصاری در عهد خلافت عثمان ( 23-35/644-656) همراه احنف ابن قیص فرمانده نیروئی که هرات را (در 31/ 652) تصرف کرد، به این شهر آمد به نظر می­رسد که ابو منصور مت و اعقاب او تا زمانی­که عبدالله انصاری در 396/1006 به دنیا آمد، عموما در هرات زندگی کرده­اند

عنوان خواجه که در نوشته­های فارسی غالبا جلوی نام انصاری در می­آید به معنای سرور است. رسم بوده و هنوز هم هست که اخلاف یاران مهم پیامبر را که در سرزمین­های فارسی زبان زندگی می­کنند با این عنوان افتخاری مخاطب قرار می­دهند

نام هروی یا هَروی نامی است عربی به معنای منسوب به هِری (Heray) یا هری (Hara) نام قدیم هرات ( – ات پایانی، صیغه جمع و پسوندی عربی است). هرات به معنای هری و روستاهای آن است. تذکر این نکته مهم است که زندگی­نامه­نویسان عرب انصاری نام خانوادگی وی را الهروی (یا الهروی)، و نه انصاری نوشته­اند.                                                                                                                                                                                                 (فرهادی، 1377: 4)

لقب او شیخ الاسلام، در فرمان خلیفه عباسی القایم، مربوط به سال 462/ 1070 مضبوط است. این لقب را غالبا مؤلفانی که به انصاری استناد می­کنند به کار می­برند. فرمان یاد شده شامل القاب شیخ الشیوخ و زین العلما نیز بوده است. او به ناصر السنه نیز ملقب بوده است. ابوالفضل میبدی، نویسنده کشف الاسرار به هنگام استناد به تفسیرهای صوفیانه انصاری او را پیر طریقت می­خواند

                                                                                                          (همان، 5)

1-1-3- کودکی و جوانی او

1-1-3-1-  سنین 1 تا 10: کودکی  (396- 407/ 1006- 1016)

« پدرش، ابومنصور، در ناحیه کهندژ دکانداری صوفی بود. او سال­های زیادی از جوانی را در بلخ گذرانده بود نخست به عنوان مرید ابوالمظفر حبال ترمذی و سپس به عنوان صوفی زاهد حنبلی مذهب پس از آن، مرید شریف حمزه عقیلی ترمذی شد، که در حلقه صوفیان پیرو سنن بغداد (مکتب تصوف جنید) می­زیست. وقتی ابومنصور به هرات بازگشت، خانواده­ای تشکیل داد. او همچنین صوفی پارسا و مخلص باقی ماند و با مشایخ صوفی هرات حشر و نشر می­کرد

عبدالله را در مکتبی گذاشتند که زنی در آن تعلیم می­داد. سپس به مدرسه مالینی رفت. تا شش سالگی خواندن قرآن را از مقریان مدرسه آموخت. در نه سالگی پدر و یکی از معلمانش به املای احادیث بر او آغاز کردند

شیخ­الاسلام گفت که: « اول مرا در دبیرستان زنی کردند. گفتند زیان دارد. چون چهار ساله شدم، مرا در دبیرستان مالینی کردند و چون نه ساله شدم، املاء نوشتم از قاضی بامنصور و از جارودی. و چهارده ساله بودم که مرا به مجلس نشاندند و من در دبیرستان ادب خرد بودم که شعر می­گفتم، چنانکه دیگران را از من حسد می­آمد.»

                                                                                        (جامی، 1386: 337)

خواجه در سنین کودکی فی البداهه شعر می­سرود و هر کس که از او درباره مطلبی شعر        می­خواست او سریعا آن را جواب می­داد. به عنوان نمونه او در امتحان شخص فاضلی که از او خواسته بود بیت زیر را به عربی ترجمه کند سربلند بیرون آمد

روزی که به شادی گذرد روز آن است         و آن روز دگـر روز بداندیشان است

وَ یَــــــــوْمُ لْفَتَى مَا عَاشِهِ فِی مَسِـــــرَّه          وَ سَایِرِهِ یَــــــــوْمُ لشَّقاءِ عَصِیـــــب

رَمُ لوَصْلُ مَا دَمَتِ لسَّعادَهِ فَلدُّجـــــی           یَتَنْغِیص عَیْشِ لاَکْرَمینَ رَقِیـــــــــب

                                                                                              (همان: 337 )

   مع­ذلک در حدود همین ایام پدرش به ناگاه خانواده و دکان خود را رها کرد و در طلب یاران صوفی پیشینش در بلخ، ترک هرات نمود. پس از این دوران روزگار فقر و دشواری خواجه آغاز شد. او در ایام طفولیت به مشکلات زندگی دچار شد و پیش از جوانی به مبارزه با مشکلات زندگی برخاست

            1-1-3-2- سنین 11 تا 19: نوجوانی بسیار پخته (408- 416 / 1017- 1025)

عبدالله تحصیلات خود را که تا پیش از یازده سالگی شامل مطالعه شعر می­شد زیر نظر مردی ادیب، ادامه داد. کار روزانه وی خواندن و حفظ آیاتی از قرآن و احادیث و نوشتن نامه و سرودن شعر بود. او در خانه با چنان کوشش مطالعه می­کرد که به ندرت وقت غذا خوردن می­یافت: به شب در چراغ حدیث می­نوشتمی. فراغت نان خوردن نبودی. مادر من نان پاره لقمه کرده بودی و در دهان من نهادی در میان نوشتن و مادرم اسفناج پخته در دهانم می­نهاد.»

                                                                                                   (همان: 338)

خانواده عبدالله که هنوز از سرپرستی پدر محروم بودند در تنگدستی به سر می­بردند، اما بعضی دوستان کمک­هایی به آن­ها می­رساندند

سنین 13 تا 16 در طلب و کسب علم سعی می­نمود. از هفده تا نوزده سالگی عبدالله به تحصیل قرآن و حدیث ادامه داد و همچنان خود را با مدارج مختلف مسلک صوفیانه آشنا وآشناتر ساخت

1-1-3-3- سنین 20 تا 27 سالگی (417- 424/ 1026- 1033 )

در بیست سالگی مرشد او، طاقی، درگذشت و عبدالله به منظور تحصیل بیشتر حدیث و دیدار با مشایخ سرشناس صوفی، از قبیل ابونصر منصور احمد المفسر، ابوسعید صیرفی و ابوالحسن احمد سلیطی راهی نیشابور شد. او از برخورد با آنان که متأثر از فلسفه اشعری بودند احتراز می­کرد

طی سال بعد انصاری در جلسات علمای حدیث در هرات کاملا فعال بود. سپس در بیست و دو سالگی شیخ عمو او را مدیر خانقاه خویش در هرات کرد. معلم تفسیر قرآن انصاری یحیی بن عمار شیبانی چند سال بعد ( 422- 1031) وفات یافت

1-1-3-4- سنین 28 تا 35: سال­های آغازین تدریس

در سن بیشت و هشت سالگی اتفاق مهم زندگی او یعنی دیدار با شیخ ابوالحسن خرقانی رخ داد

« در اثنای زمستان سال( 425- 1034) چند روز وجدآمیزی را در مجالست صوفیان نوباذان، واقع در جنوب هرات گذراند. بر اثر این مجالست انصاری تصمیم گرفت دیگر در اجتماعات صوفیه که به سماع مشغول می­شوند شرکت نکند. او ترجیح می­داد خود را وقف تصوف همراه با اعتدال و هوشیاری و نه دیوانگی و هیجان­زدگی کند

سال بعد با مشایخ صوفی چشت، واقع در حوضه هری­رود علیا دیدار کرد. در (429- 1038) استاد حدیث او ابویعقوب وفات یافت و انصاری عهده­دار تدریس شد.»

                                                                                            (فرهای،1377: 8-3)               1-1-4- خصوصیات ظاهری:

در منابع موجود درباره شرح حال خواجه عبدالله از ویژگی­های ظاهری او سخنی گفته نشده است. اما گویی شیخ شخص لاغراندامی بوده است و این امر از شرح حال او استنباط می­شود چون تمام روز خواجه صرف مطالعه و کسب علم می­شده و با استناد به گفته خودش فرصت غذا خوردن نداشته و لقمه­ی نان را مادرش در دهان او می­گذاشته است. یکی دیگر از خصوصیات ظاهری خواجه نابینایی اواخر عمر اوست

1-1-5-معلومات شیخ:

شیخ­الاسلام انصاری مفسر، محدث و فقیهی ضد کلامی و صوفی با نفوذی بوده است. مجالس تدریس تفسیر قرآن و وعظ مرتب و پررونقی داشته و بسیاری از طالبان علم و سالکان حق­جوی در حلقه درسش به تعلیم مشغول بوده­اند

خواجه عبدالله انصاری در محیط عبادت و زهد و تقوی به دنیا آمد و در مصاحبت  علما، صالحین و اولیاء الله بزرگ شد.  او با حافظه قوی­ای که داشت، توانست اشعار فراوان فارسی و تازی و احادیث را با اسناد ومتون مربوط به آن­ها حفظ کند

خواجه عبدالله ذهنی بسیار تیز و روشن و حافظه­ای قوی داشت؛ چنانکه در دوران مکتب، بالبدیهه به عربی شعر می­گفت و خود درباره قوه قوی حافظه خود چنین گفته است که: « حق سبحانه و تعالی مرا حفظی داده بود که هر چه زیر قلم من بگذشتی مرا حفظ شدی

وقتی قیاس کردم که چند بیت یاد دارم از اشعار عرب. هفتاد هزار بیش یاد داشتم. و در وقتی دیگر گفته است که: من صد هزار بیت به تازی از شعرای عرب، چه متقدمان و چه متأخران، به تفاریق یاد دارم

همچنین او درباره احادیثی که در یاد دارد چنین می­گوید: « من سیصد هزار حدیث یاد دارم با هزار هزار اسناد.»

                                                                                             (جامی، 1386: 338)

1-1-6- مذهب خواجه

خواجه عبدالله انصاری در فروع دین اسلام، پیرو مذهب شافعی بود و در اصول دین و اعتقادات بر مذهب امام احمد بن حنبل اعتماد داشت. چنانچه او به صراحت مذهب امام احمد بن حنبل را توصیف کرده و اقرار کرده است که حنبلی مذهب است

خواجه می­گوید: «حنیفی باش نه معتزلی، شفعوی باش نه اشعری، حنبلی باش نه مشبهی.»

                                                                                   (سرور مولایی، 1372، 689)

از شیخ­الاسلام عبدالله انصاری سوال کردند که «چه مذهب داری؟ گفت مذهب شافعی دارم، رضی الله عنه، به چهار حد: یکی حد با وحدت شود که ویرا مثل ومانند نیست، دیگر حد با قرآن شود که کلام خدایست، عز و جل، مخلوق نیست، دیگر حد با مصطفی صلی الله علیه و سلّم، که با او خلاف نیست، حد چهارم با چهار یار رسول، رضوان الله علیهم اجمعین. هر که جز این گوید او را دین نیست.»

                                                                                                  (همان، 690)

مذهب حنبلی نیز بر پنج اصل استوار است: کتاب‌الله (قرآن)، سنت رسول‌الله (محمد)، فتوای صحابه پیامبر اسلام، قول برخی از صحابه که موافق با کتاب باشد، تمام احادیث مرسل و ضعیف

1-1-7- فرزندان خواجه:

خواجه در مناجات­نامه چنین می­گوید

هر کس که تو را شناخت، جان را چه کند؟        فرزند و عیال و خانمان را چه کند؟

دیوانه کنــــــــــــی، هر دو جهانش بخشی          دیــوانه تو هر دو جهان را چه کند؟

                                                                            (خواجه­نصیری، 1372، 26)

خواجه عبدالله پایبند سرسخت شریعت بود. او همه را ملزم به اطاعت از شریعت محمدی می­کرد. پس خود نیز از این امر مستثنی نبود. او با وجود این­که مجذوب خداوند شده بود اما بر طبق سنت الهی ازدواج کرد و تشکیل خانواده داد. او صاحب دو فرزند ذکور به نام­های عبدالهادی و جابر شد که قبر آن دو در گازرگاه نزد مقبره خواجه عبدالله انصاری قرار دارد

در سال 490 هجری پسر او عبدالهادی توسط فرقه باطنیه به قتل رسید

خواجه درباره خانواده در کنزالسالکین چنین می­گوید: «گفتم چون کنم تا الف قامت را در عبادت نون کنم؟! درین راه مردی باید روحانی و فردی باید ربانی که ترک خلایق کند و قطع علایق کند؛ و مرا عیالی و فرزندی و خیالی و پیوندی، به سبب ایشان سجود من پریشان، مؤنت فرزندان بر ذمه من قرض و ادای آن بر من فرض. ندانم خدمت ایشان کنم یا دوای دل پریشان کنم؟

                                                                                         (انصاری، 1353: 26 )

1-1-8- سفرهای خواجه:

انصاری در بیست سالگی یعنی در سال 417 برای تحصیل و کسب اطلاعات بیشتر در علم حدیث و دیدار با مشایخی چون ابو نصر منصور احمد المفسر، ابو سعید صیرفی، ابوالحسن سلیطی به نیشابور رفت و چند ماه در آنجا اقامت داشت و پس از آن دوباره به هرات بازگشت

شش سال پس از آن خواجه سعی کرد که در معیشت امام سالخورده ابوالفضل ابن سعید           (خال خواجه) و ابو عثمان صابونی  به زیارت حج و خانه خدا برود. ابو عثمان صابونی که عمر او در آن زمان  به هشتاد سال رسیده بود به علت کهولت سنش می­خواست جوانی نیرومند او را در سفر همراهی کند، خواجه عبدالله انصاری همراهی او را پذیرفت. اما در میانه راه به سبب رسیدن اخبار ناگوار درباره ناامنی جاده­های بین عراق و حجاز مجبور به مراجعت به وطن خود شد و در بهار عبدالله در هرات بود. در سال بعد نیز عبدالله سعی کرد تا دوباره به زیارت خانه خدا بشتابد او چیزی در نیشابور در خانقاه ابن باکویه اقامت گزید و با عارف نامی ابو سعید ابوالخیر دیدار کرد. ابو سعید درباره ابوالحسن خرقانی با خواجه عبدالله گفتگویی کرد. زمانیکه کاروان به ری رسید دوباره خبر رسید که راه­ها ناامن هستند فقدان امنیت کاروان را مجبور ساخت به خراسان برگردد. در راه برگشت عبدالله محمد قصاب آملی را در شهر دامغان ملاقات کرد. گویا این سفر نزدیک یک سال طول کشیده بود

در سی سالگی او با مشایخ چشت در حوزه علیای هری رود دیدار کرد

خواجه عبدالله انصاری در سال سی و پنج سالگی از سوی عده­ای از علمای دین از تدریس علم حدیث منع شد و او ناگزیر به شکیوان ، نزدیک پوشنج رفت. سال تبعید او 433 بود و او به مدت دو سال یعنی تا سال 435 در شکیوان اقامت داشت

سه سال پس از آن نیز دوباره بر اثر سعایت بدخواهان که عریضه­ای بر ضد او به دربار نوشته بودند به مدت پنج ماه از هرات به پوشنج تبعید شد که این بار در غل و زنجیر گرفتار بود

انصاری در سال 478 نیز در سن هفتاد و نه سالگی به همراه یاران و اصحابش به بلخ تبعید شد و علت این امر در آن بود که خواجه متکلمی فلسفی را که به هرات آمده بود به باد انتقاد گرفت و پیروان خواجه خانه آن مرد متکلم را به آتش کشیدند و او را کتک زدند. مدت این تبعید نیز یک سال به طول کشید و هنگام بازگشت به هرات با استقبال بی­نظیر مردم روبرو شد

                                                                (فرهادی، با تلخیص: 1377: 154-144)

1-1-9- آثار خواجه:

«با یک نگاه ابتدایی و گذرا می­توان آثار خواجه را به دو گروه تقسیم کرد

نخست آثاری چون : الهی نامه، شرح التعرف لمذهب التصوف و الاربعین فی دلائل التوحید که به خامه خود اوست

دوم: آثاری که یا به املای اوست و یا گزارشی از آرا و اندیشه­هایش که از سوی شاگردانش به رشته تحریر درآمده، نظیر: طبقات الصوفیه و منازل السائرین.»

                                                                                              (اوجبی، 1382: 8)

1-1-9-1- طبقات الصوفیه:

«انصاری برای تعلیم شاگردان و مریدان مبتدی درباره مشایخ صوفی گذشته، طبقات الصوفیه    ابوعبدالرحمن سلمی( د. 412/1021) را که تا آن زمان کتاب درسی جدید و قابل اعتمادی به عربی در این زمینه به شمار می­رفت به عنوان متنی درسی برگزید

ضمن توضیح این متن به فارسی گفتاری انصاری اطلاعات، گزارش­ها و نقل قول­های قابل ملاحظه­ای بر آن می­افزود که همه آنها را مریدانش یادداشت می­کردند

یکی از شاگردان یا شاید بیش از یکی مجموعه یادداشت­های خود را به فارسی در قالب کتابی عرضه داشته ضمن اینکه اصلاحات بسیار محدودی در آن اعمال نموده و تقریبا هر فقره­ای را با عبارت شیخ عبدالله انصاری گفت، آغاز کرده است. این اثر در شکل فعلی­اش بیشتر یک گردآوری است تا یک کتاب به معنای مرسوم آن به نظر می­رسد پاره­هایی از این مجموعه چند سال پس از درگذشت انصاری افزوده شده است

گردآورنده بعضی از کلمات قصار، مناجات­ها و شرح موضوعات صوفیان را در این مجموعه گنجانده است.»

                                                                                     (فرهادی، 1377: 46-47)

1-1-9-2-رساله چهل و دو فصل:

« این رساله که ترکیبی است از حدیث نبوی و عرفان و حکایت حال و نقل اقوال چهل و دو تن از مشایخ صوفیه، کوشش آشکار و منظمی است در جمع میان شریعت و طریقت و تحکیم مبانی عملی تصوف بر پایه­های شریعت و در واقع نوعی اخلاق عملی که هم اهل ظاهر را مفید است و هم اهل باطن را و ناگفته پیداست که نظر عمده درین تعلیم و ارشاد به عمل و کردار اهل سلوک است که در پایه­های برتر از اهل ظاهر قرار دارند. به همین سبب خواجه عبدالله انصاری بنای کار را بر نقل احادیثی از پیامبر اکرم (ص) گذاشته است که مفاهیم سلوک، معاملات و اخلاق عملی را در بردارد.»

                                                               (سرور مولایی،مقدمه: 1372: هشتاد و پنج)

1-1-9-3- رساله ذکر:

 این رساله مشتمل بر بیست و پنج عنوان به شرح زیر است

ذکر نواخت حق، ذکر امید و فنا در توحید، ذکر نشان یکتا بودن، ذکر ترک هوا، ذکر مزدور و عارف و صوفی، ذکر درویشان، ذکر تصوف، ذکر نشان مرشد، ذکر حیرت، ذکر حسنی، ذکر تفاوت مقام، ذکر وجد، ذکر شناختن زبان، ذکر گویندگان، ذکر علما، ذکر توحید، ذکر عشق، ذکر صحبت، ذکر خلط نیک و بد، ذکر برآوردن کمال حال، ذکر ایمان، ذکر علم و ورع، ذکر دوستی، غیاث­المرید، ذکر صورت بی­معنی

1-1-9-4- من مناجاه و فوائده:

این رساله کوتاه و کم­حجمی است که در حدود هشت صفحه می­شود، به نظر می­رسد مطالب آن گلچینی از فوائد و مناجات­های پیر هرات است که کسی بنا بر سلیقه شخصی خود از روی دیگر آثار او انتخاب و جمع­ کرده باشد

1-1-9-5- رساله دل و جان:

«‌ آنچه در این رساله با عنوان آن ارتباط  مستقیم دارد بسیار کوتاه است و بقیه آن از مواجید و مناجات­هایی تشکیل یافته است که کم و بیش در رسائل دیگر و طبقات­الصوفیه او تکرار شده است. این رساله مقدمه کوتاهی دارد که تفسیر و برداشت­های خاص عرفانی پیر هرات را از سه ضمیر «هو، هذا و الذی» دربرمی­گیرد.»

                                                                               (همان:مقدمه: صد و هفتاد و یک)

1-1-9-6- رساله واردات:

این رساله با مجموعه­ای از دستورها که رهرو طی طریق باید مراعات کند شروع می­شود که فهرست­وار به دنبال یکدیگر در آمده است این رساله نه تنها برای سالکان سودمند است بلکه شامل امور و مسائلی می­شود که غیر اهل طریقت را نیز سودمند است و شامل امور عادی زندگی نیز می­شود و بعد از آن بندهایی می­آید که از آن بوی مواجید و مواعظ  و اندرزهای پیر شنیده می­شود و غالبا کلمه پند در آغاز هر بند نوشته شده است

1-1-9-7- پرده حجاب حقیقت ایمان:

در این رساله نیز از مطالبی سخن می­رود که کم و بیش در آثار عرفانی مشاهده می­شود

1-1-9-8- محبّت­نامه:

 این رساله که از یک دیباچه و بیست و هشت باب تشکیل شده است، همچنانکه از اشارت صریح خواجه عبدالله انصاری درباره سبب تصنیف و شیوه نگارشی که در آن پیش  گرفته، برمی­آید رساله­ایست با نثر آراسته که در آن کمال معنی با جمال لفظ، آگاهانه با یکدیگر در آمیخته است

« محبّت­نامه از نظر ساختمان کلی به صد میدان مشابهت دارد، اما از نظر بیان شیوه ایجاز که در صد میدان برگزیده شده است درین رساله به سبب گستردگی میدان سخن، تفصیلی و توصیفی است؛ اما حدود مساوات در آن مراعات شده است و به اطناب نکشیده است.با این ملاحظات قطعات زیبای بسیاری در این رساله می­توان یافت که در نوع خود در نثر عرفانی این دوره بی­مانند است

وحدت کلی رساله به سبب پیوند و ارتباط محتوایی میان باب­های بیست و هشت­گانه تأمین شده است یعنی طرح کلی رساله مرحله به مرحله از باب محبت به پبش می­رود تا به سر منزل توحید می­رسد

اگر صد میدان را کتاب منازل و مقامات بدانیم محبت­نامه کتاب توصیف آن احوالی است که طی مقامات و منازل پدید می­آید. آنچه در این رساله به ویژه در دیباچه آن مورد بحث قرار گرفته است بیان نگرش خاص عرفان و تصوف است درباره پیدایش نظام آفرینش که بر سبقت محبت حق بر خلق عالم و آدم بنا شده است که تا ابد بر آن مدار می­گردد و چیزی غیر از آن بر جهان آفرینش حاکم نیست.»

                                                         (همان،1372:مقدمه:  صد و شصت و پنج)

1-1-9-9- ذم الکلام:

برای دریافت اینجا کلیک کنید

سوالات و نظرات شما

برچسب ها

سایت پروژه word, دانلود پروژه word, سایت پروژه, پروژه دات کام,
Copyright © 2014 nacu.ir
 
Clicky